معنی کلمه نظیر در لغت نامه دهخدا
گر استوار نداری حدیث آسان است
مدیح شاه بخوان و نظیر شاه بیار.( از تاریخ بیهقی ).بی نظیر و یکی آن بود در امت که نبود
مر نبی را بجز او روز مؤاخات نظیر.ناصرخسرو.ای خداوندی کت نیست در آفاق نظیر
رحمت و فضل تو زی حجت تو مستتر است.ناصرخسرو.ازیرا نظیرم همی کس نیابد
که بر راه آن رهبر بی نظیرم.ناصرخسرو.ملک... در حرمت و نفاذ امر که از خصائص ملک است او را نظیر نفس خویش گردانید. ( کلیله و دمنه ).
امیر ناصرالدین را از جمله فواید آن فتح شیخ ابوالفتح بستی بود که در... کمال درایت و بلاغت نظیر نداشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 190 ).
نیک از صدهزار نیزه و تیر
این قلم را نظیر نتوان یافت.خاقانی.اندر جهان چنانکه جهان است در جهان
او را به هر صفت که بجوئی نظیر نیست.خاقانی.جسته نظیر او جهان نادیده عنقا را نشان
اینک جهان را غیب دان زین خرده برپاداشته.خاقانی.از آن شد بر او آفرین جایگیر
که در آفرینش نبودش نظیر.نظامی.چنین گوید آن نغز گوینده پیر
که درفیلسوفان نبودش نظیر.نظامی.در آرزوی رویت چندین غمم نبودی
گر در دو کون هرگز مثل و نظیر بودی.عطار.برسد صدهزار باره جهان
که نظیر تو در جهان نرسد.عطار.ز نام آوران گوی دولت ربود
که در گنج بخشی نظیرش نبود.سعدی.تو خود نظیر نداری و گر بود به مثل
من آن نیم که بدل گیرم و نظیر از دوست.سعدی.- بی نظیر ؛ بی مثل و مانند. بی همتا. نادر. ( ناظم الاطباء ). یکتا. که رقیب ومثل و مانندی ندارد. که همچون او نتوان یافت. بی مانند. بی مثل :