نطول. [ ن َ ] ( ع اِ ) آب جوشانیده به داروها که بر عضو ریزند. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از غیاث اللغات ). آبی که در وی داروها جوشانیده باشند و به روی عضوی ریزند. ( ناظم الاطباء ). عبارت از چیزی باشد که در آب جوشانیده باشند و بر اعضا ریزند. ( اختیارات بدیعی ). داروها را گویند که آن را بپزند و سر به بخار آن دارند و بدان بشویند. ( از ذخیره خوارزمشاهی ). هرچه را جوشانیده و آب آن را بر اعضا ریزندو پاشویه قسمی از اوست. ( از تحفه حکیم مؤمن ). آبی که در آن گیاهی ریخته بجوشانند و بر بیمار افشانند یا مریض را در آن نشانند و یا بخار دهند. قطور. سنون. ذرور. حمول. غسول. ( یادداشت مؤلف ). پخته گاو. ( مهذب الاسماء ). || آب زن. ( یادداشت مؤلف از نسخه ای از مهذب الاسماء ). اسپرم. آب. پختگاو. بختگاو.( یادداشت مؤلف ). کهاب و کهتاب که پخته گاو یا بختگاو نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به پخته گاو شود. نطول. [ ن ُ ] ( ع مص ) برعضو ریختن آبی که به دواها جوشانیده باشند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آب جوشانیده به داروها در کوزه کرده اندک اندک چکانیدن بر سر مریض. ( از منتهی الارب ).
معنی کلمه نطول در فرهنگ معین
(نَ ) [ ع . ] (اِ. ) آبی که در آن داروها بجوشانند و عضوی را که مبتلی به مرضی است با آن شستشو دهند.
معنی کلمه نطول در فرهنگ عمید
آبی که در آن داروها و عقاقیر بجوشانند و عضوی از اعضای بدن را با آن شستشو بدهند.
معنی کلمه نطول در فرهنگ فارسی
آبی که در آن داروهاوعقاقیربجوشانند ( اسم ) آبی که در آن داروها بجوشانند و عضوی را که مبتلی بمرضی است با آن شستشو دهند . بر عضو ریختن آبی که به دوا ها جوشانیده باشند . آب جوشانیده به دارو ها در کوزه کرده اندک اندک چکانیدن بر سر مریض .
جملاتی از کاربرد کلمه نطول
ترسم بهار گلشن روی تو سر شود زینطول ناز و وعدۀ ما بردی اوفتد