نجیر

معنی کلمه نجیر در لغت نامه دهخدا

نجیر. [ ن َ ] ( اِ ) بمعنی نجم است که گزمازج باشد. جراحتهای تازه را نافع است. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). گزمازج. بار درخت گز. ( آنندراج ) گزمازج. بار درخت گز. ( ناظم الاطباء ). نجم. نجیل. ثیل. اغرسطس. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نجیل شود. || آهار و سریشی که جولاهگان وکفش دوزان و صحافان به کار می برند. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه نجیر در فرهنگ معین

(نَ ) (اِ. ) آهار و سریشی که جولاهگان و کفش دوزان و صحافان بکار برند.

معنی کلمه نجیر در فرهنگ فارسی

( اسم ) نجیل .

معنی کلمه نجیر در ویکی واژه

آهار و سریشی که جولاهگان و کفش دوزان و صحافان بکار برند.

جملاتی از کاربرد کلمه نجیر

خصم زنجیر به بازو کندم می دانم چرخ آواره بهر سو کندم می دانم
شد زبانِ شُکر از سودای او رگ در تنم نیست از زندانِ یوسف شکوه‌ای زنجیر را
بریزد خاک تا رگ‌های دستم نگسلد از هم نخواهم داد زنجیر سر زلف نگار از کف
ندانم این همه حرف جنون‌که می‌کوبد که‌گوش حلقهٔ زنجیر ما پر آوازست
به غیر از کنج غم جایی ندارم بجز زنجیر همپایی ندارم
بود از دلهای ما آوازه زلفت بلند از نوا افتاد چون زنجیر نی دیوانه شد
باز زنجیر جنون برداشتند بند بر پای خرد بگذاشتند
بند پیش سیل بی زنهار نتواند گرفت بی قرار شوق را زنجیر کردن مشکل است
زنجیر زلف یار بنازم که یک نظر هر عاقلش بدید جنون اختیار کرد
آنرا که سر زلف چو زنجیر بود در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت