معنی کلمه مقصد در لغت نامه دهخدا
بار خدایی که جود را و کرم را
نیست جز او و در زمانه منزل و مقصد.منوچهری.از حضرت الهیت قبله و مقصد سازد. ( کیمیای سعادت چ احمدآرام ص 16 ).
بدخواه کسان هیچ به مقصد نرسد
یک بد نکند تا به خودش صد نرسد.( منسوب به خیام ).مقصود می نیابم و می جویم
مقصد همی نبینم و می تازم.مسعودسعد.قاصد فتح و ظفررا موکب او مقصد است
گوهر عز و شرف را مجلس او معدن است.امیرمعزی.مشهد عشاق گیتی در خراسان کوی اوست
مقصد زوار درگاه اجل بوطاهر است.امیرمعزی ( دیوان چ اقبال ص 106 ).درگاه او ز جاه شده قبله ملوک
میدان او ز فخر شده مقصد کبار.عمعق.کعبه و سدره مبادت مقصد همت که نیست
جز «ویبقی وجه ربک » مر ترا کام و هوا.سنائی ( دیوان چ مصفا ص 17 ).نه راه سوی مقصد، پی بیرون توانستم برد و نه... ( کلیله و دمنه ). و آن را قبله حاجات ومقصد امید ساخته. ( کلیله و دمنه )... البته سوی مقصد، پی بیرون نتوانستم برد. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 48 ).
ز تو تا غایت مقصد چه یک روزه چه صد ساله
چو راهی در میان داری که می باید ترا رفتن.خاقانی.رهروم مقصد امکان به خراسان یابم
تشنه ام مشرب احسان به خراسان یابم.خاقانی.خوش مقصدی است ارمن و خوش مأمن ارزروم
من رخت دل به مقصد و مأمن درآورم.خاقانی.مقصد اینجاست ندای طلب اینجا شنوند
بختیان را ز جرس صبحدم آوا شنوند.خاقانی.مقصد و مقصود از آن امهال ، املال اهل اسلام بود.( ترجمه تاریخ یمینی ). چه در همه جهان مهربی نمی یافت و وجه مقصدی نمی دید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 232 ). ناگاه کمندی به جانب من روان شد و مقصد حلقوم من بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ، ایضاً ص 329 ). زمام ناقه نهضت او، به صوب مقصدی دوردست کشید. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 125 ). و به حکم فرمان با کبوتر روی به مقصد نهاد. ( مرزبان نامه ، ایضاً ص 169 ). تا به بدرقه اقبال شاه و مدد همم او به مقصد رسیدم. ( مرزبان نامه ، ایضاً، ص 131 ). زمام حرکت به صوب مقصدی معین برتابد. ( مرزبان نامه ، ایضاً، ص 12 ). معنی زحف دوری است از اصل و تأخیر از مقصد و مقصود. ( المعجم چ دانشگاه ص 40 ). به هر مقصد که رسیدند با مقصود و مراد خویش خوشدل باز گشتند. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 154 ).