مستنجد
معنی کلمه مستنجد در لغت نامه دهخدا

مستنجد

معنی کلمه مستنجد در لغت نامه دهخدا

مستنجد. [ م ُ ت َ ج ِ ] ( ع ص ) آنکه پس از ضعف توانا شده باشد. || یاری خواهنده و یاری طلب ومستعین. ( از اقرب الموارد ). رجوع به استنجاد شود.
مستنجد. [ م ُ ت َ ج ِ ] ( اِخ ) المستنجدباﷲ از خلفای بنی عباس ( 555 - 566 هَ. ق ) :
چو آسمان ورق عهد مقتفی بنوشت
برآمد آیت مستنجد از صحیفه حال.خاقانی.رجوع به مستنجد باﷲ شود.

معنی کلمه مستنجد در فرهنگ معین

(مُ تَ جِ ) [ ع . ] (اِفا. )۱ - یاری خواهنده . ۲ - دلیر و توانا.

معنی کلمه مستنجد در فرهنگ عمید

۱. یاری خواهنده.
۲. دلیر، توانا.

معنی کلمه مستنجد در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- یاری خواهنده.۲- دلیر و توانا جمع : مستنجدین .
از خلفای عباسی

معنی کلمه مستنجد در دانشنامه عمومی

مستنجد ( نام کامل وی:أبو المظفر المستنجد بالله یوسف بن محمد المقتفی ) خلیفه عباسی در بغداد از سال ۱۱۶۰ تا ۱۱۷۰ میلادی بود. وی در سال ۱۱۲۴ در بغداد زاده شده بود؛ پدرش خلیفه پیشین ابوعبدالله محمد مقتفی بود. در زمان او، خلافت فاطمی که در آن زمان ۲۶۰ سال از عمر آن می گذشت، به سوی انحطاط و فروپاشی نزدیک می شد. مستنجد را به دادگری، سختگیری بر بدکاران و هوشمندی وصف کرده اند. مستجد در سال ۱۱۷۰ میلادی درگذشت؛ پس از وی مستضی به خلافت رسید. عایشه دختر او بود که تا ۶۴۰ق عمر کرد. به فرمان مستنجد همه کتابهای ابن سینا و رسائل اخوان الصفا را در بغداد سوزاندند. ( تاریخ تمدن، عصر ایمان، صفحه ۴۲۸ )

معنی کلمه مستنجد در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] با درگذشت مقتضی (مقتفی)، پسرش ابوالمظفر یوسف بن محمد ملقب به المستنجد بالله به خلافت رسید. با خلافت او، برادرش با دسیسه گروهی از کنیزان درباری طرح ترور او را زمینه سازی کردند؛ اما پیش از آن که این عمل انجام گیرد، اقدام آنان کشف و مستنجد برادر خود را به همراه گروهی از درباریان توطئه گر به دجله انداخت و به این ترتیب کار خلافت را بدست گرفت.
مستنجد، اِبْن ِ بَلَدی ، شرف الدین ابوجعفر احمد بن محمد بن سعید بن ابراهیم تمیمی را در 563ق به وزارت خود برگزید. مدت خلافت مستنجد یازده سال و یک ماه بود.

جملاتی از کاربرد کلمه مستنجد

محمد بن بختیار بیشتر عمر خود را در بغداد گذراند و در محلة درب الشّاکریه سکنی داشت وی در زندگی ۶۰ ساله‌اش (با ۶ خلیفة عباسی معاصر بوده و از آن جمله، ۴ تن را مدح کرده‌است: المقتفی، المستنجد، المستضی‌ء و الناصر که فقط آغاز خلافت او را دیده است.
چو آسمان ورق عهد مقتفی بنوشت برآمد آیت مستنجد از صحیفهٔ حال
همانند خلیفه پیشین، مستنجد، توانست موقعیت مستقلی برای خود به وجود بیاورد. چنانچه ابن جوزی نوشته‌است، وی مالیاتها را کاهش داد، مساجد بسیاری بنا کرد، و در توسعه علم همت نهاد. در دوران او بود که صلاح الدین ایوبی موفق شد به عمر فاطمیان پایان بخشد، صلاح الدین خود سلطان مصر شد و سلسله ایوبیان را در آنجا بنیان نهاد؛ از سوی دیگر صلاح الدین وفاداری خود را به عباسیان اعلام نمود. در سال ۱۱۸۰، مستضی درگذشت و ابوالعباس احمد ناصر جانشین وی شد.
وز بعد او سید بمستنجد آن سریر و امروز هست عالم ازو پر جمال و فر
غض الزمان و غض عین کماله به کمال بسطته عن المستنجد