مستجد

معنی کلمه مستجد در لغت نامه دهخدا

مستجد. [ م ُ ت ج ِدد ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدراستجداد. || پوشنده لباس نو. ( از ذیل اقرب الموارد ). || نوگرداننده. ( آنندراج ).
مستجد. [ م ُ ت َ ج َدد ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استجداد. نو گردیده :
همچو یخ کاندرتموز مستجد
هر دم افسانه زمستان میکند.مولوی ( مثنوی ).رجوع به استجداد شود.

معنی کلمه مستجد در فرهنگ معین

(مُ تَ جَ ) [ ع . ] (اِمف . ) نو گردیده ، جدید شده .
(مُ تَ جِ ) [ ع . ] (اِفا. ) نو کننده ، نو گرداننده .

معنی کلمه مستجد در فرهنگ عمید

نوگردیده، نو، جدید.

معنی کلمه مستجد در فرهنگ فارسی

(اسم ) نوکننده نو گرداننده .

معنی کلمه مستجد در ویکی واژه

نو گردیده، جدید شده.
نو کننده، نو گرداننده.

جملاتی از کاربرد کلمه مستجد

هم‌چو یخ کاندر تموز مستجد هر دم افسانهٔ زمستان می‌کند
و گفته‌اند «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» دلیل است که بنده بی تقدیر و توفیق اللَّه بر هیچ فعل قادر نیست. و بنده را استطاعت قبل الفعل بهیچ حال نیست. و آنچه معتزله گفتند درین باب جز باطل و خلاف ظاهر قرآن نیست، اگر بنده بفعل خود مستقل بودی و برادر آن فعل حاجت باستعانت نبودی، و در ایاک نستعین هیچ فایده و حکمت ظاهر نگشتی. و جلّ کلام الحکیم جلّ جلاله آن یعری عن فائدة مستجدة و حکمة مستحسنة. از سر سوره تا یوم الدین ثناست، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» میان بنده و میان خداست، باقی سورة تا آخر دعاست، آن ثنا و این دعا، آن ستایش و این خواهش.