معنی کلمه مخطی در لغت نامه دهخدا
مخطی. [ م ُ ] ( ع ص ) ( از «خ طو» ) کسی که سبب گام برداشتن و یا رفتن میگردد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به خطو و خطوة شود.
مخطی ٔ. [ م ُ طِ ءْ ] ( ع ص ) ( از «خ طء» ) خطاکننده و کسی که اراده صواب کند و بی قصد از او خطا صادر گردد و خاطی کسی که به اراده خود خطا کند. ( آنندراج ) ( از غیاث ) ( از محیط المحیط ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که بقصد گناه می کند و آنکه در دین خود به راه خطا می رود، خواه بقصد و یا بدون قصد. ( ناظم الاطباء ). مقابل مصیب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ماده بعد شود.