معنی کلمه متشابه در لغت نامه دهخدا
- حروف متشابه ؛ حروف متزاوجه. رجوع به حروف متشابه شود.
- کلمات متشابه ؛ کلماتی را گویند که به تقریب در تلفظ یکی و همسان و در نوشتن مختلف باشند چون خاستن - خواستن. خورد - خرد. خوار - خار. خان - خوان و جز اینها.
- متشابه اجزاء ؛ که آن اجزایش شبیه بهم باشد : چون فعل اجسام بسیط متشابه اجزا. ( مصنفات بابا افضل ، از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ترکیب بعد شود.
- متشابه الاجزاء ؛ اعضاء متشابهةالاجزاء یا اعضاء بسیطه. اندامهای یکسان هر عضو که هر پاره ای از آن که بگیری همان نام و همان صفت دارد که دیگر پاره ها چون گوشت و استخوان و پوست و جز آنها، مقابل اعضاء مرکبه... ( یاد داشت مرحوم دهخدا ).
- متشابه الزمان ؛ فرهنگستان ایران «یکزمان » را بجای این کلمه برگزیده است. و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود.
|| کار مشکل.( منتهی الارب ). کار مشکل و شوریده و در هم. ( ناظم الاطباء ). || آن آیت است که معنی و حقیقت آن معلوم نشود. خلاف محکم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آیه ای از قرآن مجید که معنی و حقیقت آن معلوم نشود. خلاف محکم . ( ناظم الاطباء ). هر کلمه ای که از لفظ آن پی به معنی برده نشود. مانند مقطعاتی که در اوائل سور قرآن قرار دارد. ( از تعریفات جرجانی ). حدیث یا آیه متشابه ، عبارت از آن است که مراد از متن آن دانسته نشود مگر با اقتران به قرائن واضحه و موضحه. و در حدیث تشابه گاه در متن است و گاه در سند. در متن به آن است که الفاظ آن دارای معنی راجح باشد لکن مراد از آن با قرائن دانسته شود و در سند به آن است که در اسماء روات یا آبا و اجداد آنها اشتراکات و اشتباهات اسمی باشد و تشابه در قواعد کلیه حاصل نمیشود بلکه در فروع است. و در حدیث است که «انما هلک الناس فی المتشابه لانهم لهم یقفوا علی معناه » و عمل به متشابهات قرآن روا نباشد مگر بعداز بیان از طرف شارع. ( از فرهنگ علوم نقلی سیدجعفر سجادی ص 465 و 466 ). بر طبق معتقدات مذهب شیعه متشابهات قرآن را خدا و راسخان در علم ( پیغمبر و ائمه معصومین علیهم السلام ) میدانند. و بدین جهت در قرأت آیه ٔ: هوالذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و آخر متشابهات... و الراسخون را به اﷲ عطف کنند :