لیمو

لیمو

معنی کلمه لیمو در لغت نامه دهخدا

لیمو. ( اِخ ) نام کرسیی از آرندیسمان اود کنار اود به فرانسه. دارای 7797 تن سکنه و راه آهن.
لیمو. ( اِ ) قسمی از مرکبات و آن دو گونه بود: ترش و شیرین . لیموی شیرین ، خاص ایران است و آن به درشتی نارنج و پرتقال است با پوست زرد روشن و صاف و بی دندانه. لیموی ترش ، قسمی از مرکبات و ترشابه هاست که در ولایت ساحلی بحر خزر و فارس و عمان روید و آنچه در فارس روید کوچکتر اما باعطرتر ازآن گیلان و مازندران باشد و هر درختی پنج تا شش هزار دانه از آن بار آرد و آن به انواع باشد؛ لیموی آب که در نهایت لطافت و خوشبوئی و شادابی است با پوستی سخت و نازک از شیراز آرند و لیموی عمانی و جز آن. آب لیموی ترش ، دافع سموم و مقوی قلب است. لیمو ترش سواحل خزر، اندکی درشت تر از لیموی ترش فارس و با پوستی ستبر و نوکی کشیده است. صاحب انجمن آرا گوید: چون اصل آن از عربستان خاصه از مدینه به ایران آمده ، آن را پارسیان مدنی گویند. ( انجمن آرا ). لیمون. و رجوع به لیمون شود. صاحب اختیارات بدیعی آرد: صاحب منهاج گوید: مانند اترج بود و فعل وی در دماغ قوی بود. پوست وی و ورق وی گرم وخشک بود. در اول و حماض وی مانند حماض اترج است و در منفعت و قوت بلکه اقوی بود و نشاید که با پوست آب از وی بگیرند، لیکن مقشر باید کرد، بعد از آن آب از وی بگیرند تا عصاره قشر وی با وی نیامیزد که برودت وی را بشکند. حکیم مؤمن در تحفه آرد: در جمیع خواص مانند ترنج و پوست زرد او در دوم گرم و خشک و مقوی معده و دل و قابض و محرک کیفیت اخلاط ردیه و پادزهر سموم مشروبه و ملذوعه و در سایر افعال قایم مقام پوست ترنج است و آنچه مابین پوست زرد و ترشی است. در افعال مانند گوشت ترنج و ترشی او در دوم سرد و خشک و مقوی معده. حار و لطیف و بسیار جالی و قاطع اخلاط غلیظه و لزجه و ملطف آن و جالی بهق سیاه و کلف و قوبا و مسکن غلیان خون و صفرا و التهاب معده و جهت تبهای حاره دموی و صفراوی و عفونت خون و بثور و شرا و حصف و دمل و ورم حلق و لهاة و کرب و غم و قی صفراوی و غثیان و تقلب طعام و بد گذشتن اطعمه چرب و جذب مواد حاره جگر و معده و جهت درد سر و دوار و سدد که از بخار اخلاط غلیظ باشد و خفقان سوداوی و غب خالص و غیرخالص وخمار و سموم هوا و ادویه قتاله مفید و در اکثر امور قایم مقام سرکه و جهت مریض بهتر از آن است و مضر عصب و صاحب سرفه و باردالمزاج و اکثار او در خلای معده و مضعف امعاء و مورث پیچش. و مصلحش شکر و عسل است وچون جواهر را به آب لیمو بخیسانند حل شود و ضماد ودع ( ؟ ) محلول به آب لیمو با نوشادر در اندک زمانی دافع بهق و آثار جلد است. و تخم او در دوم گرم و در آخراول خشک و در رفع سموم مانند دانه ترنج و تفریح اوبه غایت عظیم و قدر شربتش یک درهم تا دو درهم است با آب گرم و با شراب و باید مقشر از پوست باشد و خائیدن دانه او رافع بی حسی دندان است که از ترشی او بهم رسیده باشد و لیموی به نمک پرورده مقوی معده و باعث خوشبویی آروغ است و لیموی شیرین در منافع بسیار ضعیفتر است ، اما مضر عصب نیست و به دستور آنچه پیوند به درخت نارنج و ترنج کرده باشند قریب الفعل اند به او. وهمچنین است آنچه معروف است به مرکب و چون لیمو را بتمامه خشک کرده با وزن او شکر بسایند جهت منع صعود بخارات و تفتیح سدد بیعدیل و برگ لیمو در تفریح ضعیف تر از برگ ترنج است. ( تحفه حکیم مؤمن ) :

معنی کلمه لیمو در فرهنگ معین

(اِ. ) میوه ای است از جنس مرکبات ، پوستش نازک تر از پرتقال و دارای دو قسم ترش و شیرین می باشد. رنگ لیمو معمولاً زرد روشن است . ، ~عمانی لیمو ترش خشک شده که از آن به صورت چاشنی با غذا استفاده می کنند.

معنی کلمه لیمو در فرهنگ عمید

میوه ای از جنس مرکبات که دو نوع ترش و شیرین دارد.

معنی کلمه لیمو در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- نام دونوع گیاه از گروه مرکبات و از تیر. سدابیان که میوه های آنها ماکول است و از نظر طعم به لیموشیرین و لیمو ترش منقسم میشوند . ۲- میو. گیاه مذکور . یا لیموی ترش . لیمو ترش . یا لیموی شیرین . لیمو شیرین . یا لیموی مصری . لیموترش ۳- پستان معشوق .
نام کرسیی از آرندیسمان کنار اود . بفرانسه و راه آهن .

معنی کلمه لیمو در فرهنگ اسم ها

اسم: لیمو (دختر) (فارسی)
معنی: میوه خوردنی، ترش یا شیرین، معطر و زردرنگ

معنی کلمه لیمو در دانشنامه عمومی

لیمو (اپونیم آشوری). لیموها ( به انگلیسی: Limmu ) ( به زبان خود آسوری ها:Limmum ) عده ای از رجال دولتی آشور بودند که به نوبت یک سال تمام اجرای شغل لیمو را، که مربوط به انجام تشریفات دینی بود، عهده دار می شدند. هر سال یک لیموی جدید توسط پادشاه تعیین می شد. لیمو هر سال برگزار کردن مراسم سال نو را در پایتخت آشور بر عهده داشت. با این که این منصب از طریق قرعه کشی تعیین می شد، اما بیشتر محتمل است که افرادی معدود حق انتخاب شدن به عنوان لیمو را داشته بوده باشند، مانند اعضای برجسته ترین و مشهورترین خانواده ها یا شاید اعضای مجلس شهر و شورای اداره کنندهٔ روستا.
آشوری ها از نام لیمو برای نامگذاری آن سال استفاده می کردند تا سال مورد نظرشان را در اسناد و مدارک دولتی مشخص نمایند. لیست لیموها در فاصلهٔ سال های ۱۷۸۰ - ۱۸۷۶ ق. م. ( یا ۱۷۸۴ - ۱۸۷۶ ق. م. ) . و ۶۴۸ - ۹۱۱ ق. م. به دست آمده است و همین به عنوان یک منبع بسیار ارزشمند، در تاریخ گذاری حوادث آن دوران ها به دانشمندان کمک می کند. توضیح این که در یکی از فهرست های لیموها، اشاره به کسوفی شده است که در دورهٔ عملکرد یکی از رجال مزبور به نام بور ساگ گیله ( به انگلیسی: Bur - Saggile ) - که وی را "بور ساگاله" یا "پور ساگاله" یا "پار ساگاله" هم می نامند - وقوع یافته و اصطلاحاً آن را کسوف بور ساگاله یا کسوف آشوری می نامند تاریخ وقوع این کسوف را از طریق محاسبات نجومی می توان تعیین کرد: ۱۵ ژوئن سال ۷۶۳ ق. م. ، از این جا تاریخ حوادث دیگر معلوم می شود ( برای خواندن توضیحات بیشتر به مدخل بور ساگاله رجوع کنید ) . لیست پادشاهان آسوری هم بر مبنای لیست های لیموها تدوین شده است و به همین علت از دقت بالایی برخوردار می باشد.
در لیست های لیموها تقریباً همیشه هر سال یک حادثهٔ نظامی مهم افزوده شده است، مثلاً دربارهٔ سالی که ما اینک آن را ۸۱۹/۸۲۰ق. م. می نامیم، آمده: فرو نشاندن یک شورش.
در دورهٔ آشور قدیم، پادشاه هیچ وقت خودش لیمو نمی شد، با این حال در دوره های آشور میانه و آشور نو ( آشور جدید ) شاه می توانسته خود، این سمت را عهده دار شود.

معنی کلمه لیمو در ویکی واژه

میوه‌ای است از جنس مرکبات، پوستش نازک تر از پرتقال و دارای دو قسم ترش و شیرین می‌باشد. رنگ لیمو معمولاً زرد روشن است.
لیمو عمانی، لیمو ترش خشک شده که از آن به صورت چاشنی با غذا استفاده می‌کنند.

جملاتی از کاربرد کلمه لیمو

شیرین شده، دیده، توی بر تو چون قرص زرشک و قرص لیمو
یا به تیغِ ابرویت خونِ بی‌گناهم ریز یا از این دو لیمویت چارهٔ دلِ ما کن
یکی خرمن اندر برم گرد کرد ز رمان سرخ و ز لیمون زرد
لیمو گوئی یکی حقه پر از شکر است رنگ وی و طعم وی هر دو شگفت‌آور است
قامتت سروی ست گر سرو آورد لیمو ببار عارضت ماهی ست گر مه را بود جابر زمین
کز خاک دو تخم می پدید آرد این خوش خرما و آن ترش لیمو
سر سودایی ما را نباشد چاره ای یارا به جز عناب لبهایت مگر لیموی پستانت
کسی نادیده و نشنیده فایز که سرو ناز لیمو آورد بر
به جز از قامت رعنای تو و آن لیموی پستان سرو هرگز نشنیدم که دهد میوهٔ لیمو
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال پیتربورو یونایتد، باشگاه فوتبال یورک سیتی، باشگاه فوتبال ترانمره راورز، باشگاه فوتبال نیوپورت کانتی، باشگاه فوتبال بارنزلی، باشگاه فوتبال ایر یونایتد، باشگاه فوتبال ناک بردا، باشگاه فوتبال ویگان اتلتیک، باشگاه فوتبال بیرمنگام سیتی، و باشگاه فوتبال پلیموث آرگیل اشاره کرد.
از بهر تو لیمو بفرستم یعنی سیرابم کن ز لیموی بستانت