مآرب
معنی کلمه مآرب در لغت نامه دهخدا

مآرب

معنی کلمه مآرب در لغت نامه دهخدا

( مآرب ) مآرب. [ م َ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَأرَبَة. ( ترجمان القرآن ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). نیازها. حاجتها : قال هی عصای اتوکؤا علیها و اهش بها علی غنمی و لی فیها مآرب اخری. ( قرآن 18/20 ). دیگری به قوت عقل بر مطالب و مآرب خویش رسیده. ( کلیله و دمنه ). برادران بعد از استماع پیغام... به تازه رویی رسول را با انجاز مآرب و عطا بازفرستادند. ( سلجوقنامه ظهیری ص 13 ). بعد از انجاح مآرب و مطالب اجازت انصراف فرمود. ( جامعالتواریخ رشیدی ). و رجوع به مأربة شود.
چالاکتر از عصای موسی
فرخ قلمت گه مآرب.انوری.
مأرب. [ م َءْ رَ ] ( ع اِ ) نیاز. حاجت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مأربة شود. || زمان و مکان کارهای لازم. ( ناظم الاطباء ).
مأرب. [ م َءْ رِ ] ( اِخ ) موضعی است در یمن که در آنجا نمک خیزد.( منتهی الارب ). جایی است در حضرموت یمن که از آنجای نمک خیزد و غیرمنصرف باشد. ( ناظم الاطباء ). بلاد ازد در یمن که ناحیتی است میان حضرموت و صنعا. ( از معجم البلدان ). ناحیتی است به یمن. ( از انساب سمعانی ). شهری به یمن. ( نخبةالدهر دمشقی ). شهری در ملک «سبا» به یمن که بلقیس در آنجا بوده است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ناحیتی به یمن و بدانجا سدی بود که مسناة عرم یا سد مأرب نام داشت و سیلی شدید آن را بشکست واین ناحیت ویران گشت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).ناحیه ای در یمن که امروزه شوره زاری بیش نیست. اما بموجب کتیبه هایی که به دست آمده در اواخر سده هشتم پیش از میلاد بوسیله یکی از فرمانروایان یمن سدی بدانجا ساخته شد که مایه آبادانی آنجا گردید و این سد که در قرآن نیز بدان اشاره شده در آن عصر شاهکار بزرگی محسوب می شده است. این سد که بارها شکست یافته و تعمیر شده بود در اواسط قرن ششم در اواخر حکومت حبشیهابر اثر سیل بزرگی ( سیل العرم ) بطور نهائی و قطعی خراب گردید و با خرابی آن ناحیه بزرگی از یمن بایر شدو مردم آنجا به جاهای دیگر کوچیدند. خرابه های این سد با نقوش و کتیبه هایی که دارد هنوز باقی است. ( از تاریخ اسلام تألیف دکتر فیاض ص 23 و 27 ). و رجوع به همین مأخذ ص 17 و 30 و تاریخ تمدن اسلام تألیف جرجی زیدان ج 1 ص 11 و 12 و ترجمه فارسی آن ص 13 و 14 شود.

معنی کلمه مآرب در فرهنگ معین

( مآرب ) (مَ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مأربه .

معنی کلمه مآرب در فرهنگ عمید

( مآرب ) نیازها، حاجت ها.

معنی کلمه مآرب در فرهنگ فارسی

( اسم ) حاجت جمع : مارب .
موضعی نمک خیز در یمن
( م آرب ) نیازها حاجتها

معنی کلمه مآرب در دانشنامه عمومی

مأرب. مأرب نام شهری باستانی و مرکز شهرستان مارب و استان مأرب در کشور یمن است. مأرب در دورانی بسیار دور پایتخت ( مملکت سبا ۶۵۰ ق. م _ ۱۱۵م ) بوده است. آثار محرم بلقیس ملکهٔ سبا در این شهر باستانی باقی مانده است. همچنین مأرب موطن «قبیلهٔ ازد» بود است. در دوران آبادانی مأرب کاخی بسیار زیبا ومشهور و سد تاریخی مأرب در این شهر زیبا قرار داشته است.
گویند: سد مأرب توسط: «سبا بن یشجب بن یعرب» بنیادگذاری شده است. اما قول دیگری نیز وجود دارد که: «لقمان بن عاد» این سد را بنا نهاده است. آثار این سد عظیم در مابین سه کوه بلند قرار دارد. آبخیز سد مأرب از اطراف این سه کوه سر به فلک کشیده جمع آوری و به سوی حوضچهٔ سد سرازیر می شده است. مردمان پیشین یمن ( سبا ) از آب این سد برای آبیاری مزروعات کشاورزی و دامداری و حتی برای آشامیدنی استفاده می نموده اند.
سر انجام این سد عظیم به وسیلهٔ سیل ویران می شود. سیل بنیان کنی سد مأرب سبب تفرق و آوارگی قوم سبا در چهار گوشهٔ دنیا می شود؛ و عاقبت خرابی قطعی این سد بی نظیر به وسیله سیلی عظیم بنیان کنی می شود، که مآخذ آن را همان «سیل اَلعَرِم» مذکور در قرآن کریم دانسته اند؛ و سیل العرم یعنی ( سیل قوی و طاقت ناپذیر ) که به وسیله آن قسمت های زیادی از سد خراب شد؛ و با خراب شدن قطعی این سد عظیم که در سال ۴۵۲ میلادی رخ داد، مملکت سبأ مکانت اصلی تجارتی و آبادانی خود از دست داد. بعد از خرابی وانحطاط سد مأرب، نام سد و سیل و مأرب در اشعار بسیاری از شعراء آن عصر آمده است،
در این مورد: المثلم بن قرط البلوی می گوید:
همچنین شاعر جاهلی: «میمون بن قیس» ملقب به ( اعشی ) قصیده ای طولانی در وصف سد مأرب وخرابی آن سروده است که چند بیت از آن می آوریم:
گروهی از علماء وفضلاء واهل علم به مأرب منتسب می شوند که بارزترین آن ها عبارت انداز: یحیی بن المأربی الشیبانی، سعید بن أبیض بن جمال المأربی و ثابت بن سعید المأربی.
معنی کلمه مآرب در فرهنگ معین

معنی کلمه مآرب در دانشنامه آزاد فارسی

مَأرِب
شهری باستانی در جنوب غربی شبه جزیرۀ عربستان و پایتخت قوم سبا. ویرانه های این شهر بر فراز تپه ای در شمال شرقی شهر صنعا در یمن قرار دارد. وادی اذنه در نزدیکی این شهر بوده و قوم سبا، سدی در آن بنا کرده بودند که سد مأرب یا سد عَرِم نام داشته است. طول این سد ۷۷۰ قدم عرض آن ۱۵۰ قدم و ارتفاع آن سیزده تا نوزده قدم است. چنان که از کتیبه های گوناگون برمی آید در دوره های گوناگون ساختمان هایی به این سد اضافه و بخش هایی از آن شکاف برداشته و تعمیر شده است. آخرین این تعمیرات اساسی در ۴۵۰م بوده است که چندان سودی نبخشیده و سرانجام در ۵۳۲م سد به کلی ویران می شود و این ویرانی باعث می شود که قوم سبا از آن ناحیه کوچ کنند. در قرآن (سبأ، ۱۵ـ۱۹) به این واقعه اشاره شده و آمده که چون قوم سبا، که در سرزمینی سرسبز زندگی می کردند، شکر نعمت به جای نیاوردند و سخن پیامبران را نشنیدند، سیل عَرِم خانه ها و باغ هایشان را از میان برد و به جای آن شوره زار برایشان ماند.

معنی کلمه مآرب در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] مآرب. ریشه کلمه:
ارب (۲ بار)
«مَآرِب» از مادّه «أَرَب» جمع «مأربه» به معنای حاجت، نیاز و مقصد است.

معنی کلمه مآرب در ویکی واژه

جِ مأربه.

جملاتی از کاربرد کلمه مآرب

کزان دوزخ ناامیدی فتادم به بزم تو، یعنی بهشت مآرب
و انا لنی اعلی المآرب و المنی اعنی لقاء المرشد المضال
ضمیرش مهب ریاح فضایل جنابش محط رجال مآرب
ملیحی که جمع است در بزم وصلش فنون مقاصد صنوب مآرب
و قام هشام بعده ثم بعده ولید قضی منهاالمآرب ولوطر
پی حصول مآرب که پا نهند براه همی تو گوئی سیل العرم بشهر سباست
که داری چو درگاه صاحب پناهی مقر مقاصد، محل مآرب
و وی را اندر آن سفر از مرقعه‌ای و سجاده‌ای و عصایی و رکوه‌ای و حبلی و کفشی یا نعلینی چاره نباشد؛ تا به مرقعه عورت بپوشد و بر سجاده نماز کند و به رکوه طهارت کند و به عصا آفت‌ها از خود دفع کند و اندر آن وی را مآرب دیگر بود و کفش اندر حال طهارت در پای کند تا به سر سجاده آید و اگر کسی آلت بیشتر از این دارد مر حفظ سنت را، چون شانه و سوزن و ناخن پیرای و مکحله روا باشد؛ و باز اگر کسی زیادت از این سازد خود را و تجمل کند نگاه کنیم تا در چه مقام است. اگردر مقام ارادت است، این هر یکی بندی و بتی و سدی و حجابی است، و مایهٔ اظهار رعونت نفس وی آن است و اگر در مقام تمکین و استقامت است وی را این و بیش از این مسلم است.
ای شسته از مطالب ارباب جیفه دست دامان شاه گیر که ذیل مآربست
رغبت بدین مآرب دنیا کجا کنند قومی که در موارد تسنیم و کوثرند