مکحله

معنی کلمه مکحله در لغت نامه دهخدا

( مکحلة ) مکحلة. [ م ُ ح ُ ل َ ] ( ع اِ ) سرمه دان. ج ، مکاحل. ( مهذب الاسماء ) ( زمخشری ) ( ناظم الاطباء ). سرمه دان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
مکحلة. [ م ُ ح ُ ل َ / م ُ ح َ ل َ ] ( ع اِ ) به لغت مراکش ، توپ و تفنگ. ( ناظم الاطباء ). به لغت اهالی مغرب آلتی است که بدان گلوله های سربی اندازند. ( از ذیل اقرب الموارد ) : فضربت مکحلة من جانب عسکر بکر فاصابت الوزیر فقتله. ( خلاصةالاثر ج 1 ص 382 ). || نام آلتی از آلات ساعات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه مکحله در فرهنگ معین

(مُ حُ لِ ) [ ع . مکحلة ] (اِ. ) سرمه دان .

معنی کلمه مکحله در فرهنگ عمید

میلۀ سرمه کشی.

معنی کلمه مکحله در فرهنگ فارسی

سرمه دان
( اسم ) سرمه دان .
به لغت مراکش توپ و تفنگ . به لغت اهالی آلتی است که بدان گلوله های سربی اندازند .

معنی کلمه مکحله در ویکی واژه

مکحلة
سرمه دان.

جملاتی از کاربرد کلمه مکحله

ولیکن هر صاحب سعادت را که بمیل عنایت از مکحله هدایت کحل درد طلب در دیده جان کشند باد عاطفت را از مهب رأفت بحاجبی بفرستند تا پرده غیرت از درخرگاه عزت براندازد و جمال کمال آن طبیب حاذق دین و دلیل و رهبر عالم یقین بر نظر او عرضه کنند و اگر طالب صادق در مشرق بود و طبیب حاذق در مغرب که یا طالب را بسر مطلوب رساند یا مطلوب را بدر طالب آرد.
مکحله لاله شده سرمه سای میل زمرد به درون داده جای
تیرت آن سان رود بچشم عدو که ز دست بتان، بمکحله میل