لیان

معنی کلمه لیان در لغت نامه دهخدا

لیان. ( ع اِ ) ج ِ لین. ( منتهی الارب ).
لیان. [ ل َ ] ( ع مص ) لَین. لینة. نرم گردیدن. || ( اِمص ) فراخی و تازگی زندگانی. یقال : هو فی لیان من العیش ؛ ای فی خفض و دعة. ( منتهی الارب ).
لیان. [ ل ِ ] ( ع مص ) ملاینة. نرمی کردن با هم. نرم شدن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ).
لیان. [ ل َ ] ( ع مص ) لی . ( زوزنی ) ( تاج المصادر ). مدافعت کردن. ( تاج المصادر ). مداومت کردن وام. ( زوزنی ).
لیان. [ ل َ / ل ِ ] ( ص ) درخشان و تابان. ( برهان ). تابش دهنده و درخشان و بافروغ بود. ( صحاح الفرس ). مُضی ٔ. روشنائی و فروغی که از پی یکدیگر بدرخشد. ( برهان ). فروغ آینه بود و تیغ و چیزهای روشن. آتش دمنده و فروزان ، چنانکه از پس یکدیگر همی درخشد با روشنائی. ( نسخه ای از لغت نامه اسدی ) :
جمشید کیانی نه که خورشید لیانی
کز نور عیانی همه رخ عین سنائی.خاقانی.- لیان لیان ؛ مشعشع.
و رجوع به مدخل های لی لی زدن و لیان لیان و لپان لپان شود.
لیان. ( اِخ ) نام خال یعقوب پیغمبر. رجوع به حبیب السیر ج 1 صص 22-23 شود.

معنی کلمه لیان در فرهنگ معین

(لَ یا ل ) (ص . ) درخشان ، تابان .

معنی کلمه لیان در فرهنگ عمید

درخشان، تابان، فروزان، بافروغ: گردون ز برق تیغ چو آتش لیان لیان / کوه از غریو کوس چو کشتی نوان نوان (فرخی: ۳۳۰ ).

معنی کلمه لیان در فرهنگ فارسی

( صفت ) درخشان تابان : جمشید کیانی نه که خورشید لیانی کز نور عیانی همه رخ عین سنائی . ( خاقانی لغ. )
نام خال یعقوب پیغمبر

معنی کلمه لیان در فرهنگ اسم ها

اسم: لیان (دختر) (فارسی) (تلفظ: layān) (فارسی: لَيان) (انگلیسی: layan)
معنی: درخشان، تابان، فروغ آینه و تیغ، فروغ و روشنایی که در پی هم بدرخشند، [لَیان با واژه ی لیان/liyān / هم نویسه است، لیان: شهر قدیمی ایلامی، که آثاری از آن در تپه ای در کیلومتری جنوب بوشهر به دست آمده به زبان ایلامی است، ]، درخشنده، نام روستایی در نزدیکی بوشهر

معنی کلمه لیان در دانشنامه آزاد فارسی

از شهرهای معروف عیلامی که در کتیبه های عیلامی و اکدی و سومری از آن نام برده شده است. لیان همراه هوپشنو، کبناک، شوش، انشان، هوهنور، سیماش و اوان از مراکز فرهنگی و تجاری عیلام باستان شمرده می شد. جایگاه دقیق و موقعیت جغرافیایی لیان هنوز آشکار نیست، اما چون آن جا را بندر معرفی کرده اند و هیئت باستان شناسی فرانسه به سرپرستی پِزار در ۱۹۱۳ از اتلال ریشهر در نزدیکی بندر بوشهر، آجر نوشتۀ عیلامی شوتروک ناخونته را یافته است، بندر بوشهر را همان لیان باستان می پندارند؛ با این حال، هنوز اسنادی دقیق در دست نیست. لیان از مراکز مذهبی عیلام بود و معبد چندین خدا در آن جا قرار داشت. هومبان نومن عیلامی معبدی برای انجمنی از خدایان عیلام به نام پهاهوتپ در لیان ساخته بود. معابد الهۀ کیریرشا و خدای هومبان نیز در آن جا قرار داشت.
لی آن. لی، آن (۱۷۳۶ـ۱۷۸۴)(Lee, Ann)
عارفۀ انگلیسی. زن بی سوادی از اهالی منچستر بود که در ۱۷۵۸ به فرقۀ شیکرها، شاخه ای افراطی از کوئیکرها، پیوست و آن گاه مدعی شد که مسیح بازگشته و در جسم او حلول کرده است. در ۱۷۷۴ با هشت مرید خود راهی امریکا شد و نخستین شیکرنشین را در این کشور تأسیس کرد.

معنی کلمه لیان در ویکی واژه

درخشان، تابان.

جملاتی از کاربرد کلمه لیان

ای سر برهانیان فضلیان از فضل حق گشت برهان تو پیدا در عرب وندر عجم
الیاندرو در تیم‌های فوتبال کروزیرو سابقهٔ حضور دارد.
مرا سالیان بود این آرزوی که یابم شهادت شوم سرخ روی
الکریب (به عربی: الکریب) یک منطقهٔ مسکونی در تونس است که در استان سلیانه واقع شده‌است. الکریب ۷٬۸۵۰ نفر جمعیت دارد.
که گفتار این مرد،بیهوده نیست درین سالیان شکر انبوه نیست
ساقیان از هر طرف ساغر بکف مولیان در رقص بازی هر طرف
همانا که فرزند آن شهریار که بد سالیان شاه درآن دیار
مرا سالیان شد فزون از شمار کمر بسته‌ام پیش هر شهریار
که امروز اگر تا به صد سالیان ببینند این کوه کیشانیان
من این کین اگر تا به صد سالیان بخواهم همانست و اکنون همان
مهر و مه و اخترند، هر سه بهم ای خدا دار ممتّع بهم، مر همه را سالیان