معنی کلمه لعل در لغت نامه دهخدا
ارجو که جزع شوخ تو از ناز بغنود
تا بهره یابد از خوشی لعل تو لعل.سوزنی.و امروز و فردا میگفت و به لعل و عسی تزجیه وقت میکرد. ( جهانگشای جوینی ). رکن الدین چون دید که در دست بجز خسران نخواهد داشت و در این مدت که به سوف و لعل تزجیه وقت میکرد... ( جهانگشای جوینی ). لَغَنَّک َ، لَعَلَّک َ باشد به لغت بنی تمیم. ( منتهی الارب ).
- با هزار لیت و لعل ؛ با اگر مگر بسیار.
|| کاش. و آن کلمه ای است جهت امید و ترس و شک. ( منتهی الارب ).
لعل. [ ل َ ] ( اِ ) پشه سخت بزرگ در مازندران و جنگلهای آن. جای گزیدگی وی سخت بیاماسد و گاه باشد که قرحه پیدا آرد.
لعل. [ ل َ ] ( معرب ، اِ ) ( کلمه فارسی است محیطالمحیط ). لال. بدخشانی. ( زمخشری ). ملخش. بدخشی. یکی از احجار کریمه و صورت دیگر آن لال است چون نعل و نال. یکی از احجار کریمه و آن غیر بیجاده است. سنگی ظریف با سرخی لامع و از یاقوت سست تر. ( دزی ). حمداﷲ مستوفی گوید: الوان است سرخ و زرد و بیشتر سبز و بنفش و بهترینش سرخ بدخشانی است. ( نزهةالقلوب ). و هم او گوید: در ایام سابق لعل نبوده است و بدین سبب در کتب ذکرش کمتر آید [ و ] در این چند سال در کوه بدخشان پیدا شد. معدن خوب دارددر سر راه آذربایجان نیز معدن است اما لعل آن نارسیده است و تیره رنگ و با کبودی زند، لاجرم قیمتی ندارد.( نزهةالقلوب چ لیدن ص 204 ). در قاموس کتاب مقدس آمده : معروف است و در میان سنگهای گرانبهای مشرق زمین به منزله الماس است ، و فی الحقیقة اگر این جنس لعل بزرگتر از اندازه باشد گران بهاتر و نفیس تر از الماسی است که به همان وزن باشد، لعل مشرقی نوعی از یاقوت سرخ است رنگش میانه دودة القرمز و قرمز قانی است. لفظ لعل دفعات در کتاب مقدس وارد شده ( ایوب 28: 18 ارمیا3: 15 و 8: 11 ) اما به گمان بعضی مفاد لفظ عبرانی مرجان یا لؤلؤ می باشد و حال آنکه لعل حقیقی و اصلی شباهت به یشم یارباق ( ؟ ) دارد. ( اشعیا 54: 12 حز27: 16 ). صاحب آنندراج گوید: معرّب لال ، هر چیز سرخ عموماً و به معنی جوهر سرخ قیمتی خصوصاً... و به هندی و فارسی مشترک باشد یا تصرف فارسیان عربی دانست... و آن جوهری است سرخ رنگ و این در اصل به الف بوده که فارسیان متعرب به عین مینویسند و اینکه میگویند معدن لعل در بدخشان است از مستحدثات است ، زیرا که معدن آن مخفی بود تا در زمان خلافت اوایل عباسیان در ارض ختلان زلزله ای عظیم پدید آمده و کوه سکنان ( ؟ ) شکافته شده ، کان لعل پیدا گشت و لعل از شهر بدخشان نمیخیزد، بلکه از معادن دیگر در بدخشان آورده میفروشند و بدان شهرت گرفته و لعل انواع میباشد: رمانی و پیازی و تمری و لحمی و عنابی و بقمی و ادریسی و دوشابی و لعل پیکانی و لعل عقربی و لعل قطبی و آن نگینه وار پهن باشد و بهترین آن عقربی است و بعد از آن پیازی و سپس تمری و رمانی و پیکانی ، لعلی که آن را بر شکل پیکان تراشند و زنان آن را گوشواره سازند و ناب از صفات لعل است. ( آنندراج ). حکیم مؤمن گوید: معرب از لال است و از ادویه مستأنفه است و در کتاب احجار قدیم ذکر او نشده و مؤلف منافع الاحجار ولباب الصناعة تصریح نموده اند که از سیصد سال متجاوزاست که به سبب زلزله عظیم کوه بدخشان منهدم گشته لعل ظاهر شده و از جنس یاقوت و به استحکام رمانی او نیست و به جهت اختلاف مکان تکون بعید نیست چه قدما یاقوت را به اقسام مختلفه ذکر نموده و قسمی را در رنگ مانند او تصریح کرده و در منافع به حسب تجربه مثل او یاقوت احمر و در تفریح و تقویت دل و باصره قوی تر از یاقوت است ، و معهذا شرب او حابس خون ، بواسیر و رافع سموم و در جمیع علل سوداوی و اعصاب قوی التأثیر است و قدر شربتش از یک قیراط تا یک دانگ و بعضی تا نیم درهم تجویز کرده اند. ( تحفه حکیم مؤمن ). صاحب مخزن الادویه گوید: لعل ، معرب از لال هندی است. ماهیت آن از احجار جدیده است که تازه اطلاع بدان بهم رسیده و در کتب احجار قدیمه ذکر آن نیست ، مؤلف منافع الاحجار و لباب الصناعة تصریح کرده اند که از سیصد سال متجاوز است که سالی به سبب زلزله عظیمی کوه بدخشان منهدم گردید و لعل ظاهر گشت و از جنس یاقوت است و رنگ آن از رنگ یاقوت در سرخی کمتر و اندک مایل به بنفشی و ارغوانی و از یاقوت نرم تر و معدن آن بدخشان از مملکت توران و دکهن هم بهم میرسد. بدخشانی بهتر و سرخی آن غالب و صلب و دکهنی نرم تر و اندک تیره تر و وافرتر از بدخشانی و کم بهاتر و بالجمله قسمی از اقسام یاقوت است که به اختلاف مکان بدین نحو متکون میگردد... طبیعت آن در گرمی و سردی معتدل مایل به حرارت و در دوم خشک.