تزجیه

معنی کلمه تزجیه در لغت نامه دهخدا

( تزجیة ) تزجیة. [ ت َ ج ِ ی َ ] ( ع مص ) روزگار گذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). به نرمی راندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کیف تزجی الایام ؛ ای کیف تدفعها. ( اقرب الموارد ) : اگر رغبتی هست تا ساعتی بمناولت آن تزجیة روزگار کنیم. ( مرزبان نامه ص 84 ). رکن الدین چون دید که در دست بجز خسران نخواهد داشت و در این مدت که به سوف و لعل تزجیة وقت میکرد. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه تزجیه در فرهنگ معین

(تَ یِ ) [ ع . ] (مص م . ) روزگار گذرانیدن .

معنی کلمه تزجیه در فرهنگ عمید

۱. به نرمی دفع کردن و گذراندن.
۲. روزگار گذرانیدن.

معنی کلمه تزجیه در ویکی واژه

روزگار گذرانیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تزجیه

و با این همه از آنچ درین شبها با دوستان صرف کرده‌ایم، یک شیشهٔ صرف باقیست؛ اگر رغبتی هست تا ساعتی بمناولتِ آن تزجیهٔ روزگار کنیم. مهمان گفت: وَ الجُودُ بِالمَوجُودِ غَایَهُٔ الجُودِ ، حکم‌تر است. میزبان پسر را فرمود که برو و فلان شیشه که فلان جای نهادست، بیار. پسر بیچاره بحولِ چشم و خبلِ عقل مبتلی بود، برفت؛ چون چشمش بر شیشه آمد، عکسِ آن در آیینهٔ کژنمایِ بصرش دو حجم نمود. بنزدیکِ پدر آمد که شیشه دواست، کدام یک آرم؟ پدر دانست که حال چیست، اما از شرمِ رویِ مهمان عرقش بر پیشانی آمد تا مگر او را در خیال آید که بدیگر یک ضنت کردست و برکّتِ رای و نزولِ همّت او را منسوب دارد. هیچ چاره ندانست، جز آنک پسر را گفت: از دوگانه یکی بشکن و دیگر بیار. پسر بحکمِ اشارت پدر سنگی بر شیشه زد، یشکست؛ چون دیگری نیافت، خایب و خاسر باز آمد و حکایتِ حال باز گفت. مهمانرا معلوم شد که آن خلل در بصرِ پسر بود نه در نظرِ پدر.