قلاشی.[ ق َل ْ لا ] ( حامص ) حرفه قلاش. عمل قلاش : با دل گفتم که ای همه قلاشی چونی و چگونه ای کجامی باشی.انوری.بعون اللَّه نه ای مشهور و معروف چو عوانان به قلاشی و رندی.سوزنی.برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرق فام را بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوی نام را.سعدی ( کلیات چ فروغی ، طیبات ص 523 ).