غذائی

معنی کلمه غذائی در لغت نامه دهخدا

غذائی. [ غ ِ / غ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به غذاء. خوراکی.

معنی کلمه غذائی در فرهنگ فارسی

منسوب به غذائ خوراکی

جملاتی از کاربرد کلمه غذائی

زلالی چنان است که دو نیزه ژرفای آب را دو وجب پنداری، جز این، آبی سبک و گواراست که همانندش بجای دیگر یافت نگردد. و هر غذائی را که آدمی خورد، چنان هضم می کند که گوئی سالی غذا نخورده است.
پروسه هسپ در تولید مواد غذائی تاکنون در بسیاری از کشورها اجباری شده و در بقیه هم مورد اقبال فراوانی قرار گرفته‌است.
بیمار غم عشق ترا هیچ غذائی جز شربت عناب لب تو نگوارد
اول از علم شریعت بهره گیر طفل را نبود غذائی به ز شیر
ارمنیان از دیرباز مواد غذائی خود را برای فصل زمستان کنار می‌گذاشتند و برای این کار تا امروز هم گوشت گوسفند و گوساله، ماهی و پرنده را نمک سود کرده با مهارت ویژه نگهداری می‌کردند. ارمنیان استاد نمک‌سود کردن انواع گوشت هستند. در زبان ارمنی واژه‌ای به صورت «خوزا پوخت» وجود دارد که به معنی گوشت خوک نمک سود شده می‌باشد.
هر طعامی و شرابی و غذائی و دوائی که ز اطراف جهان سوی تو آید تو همانی
عوج شهوت را غذائی عادتن را لذتی عید دل را انبه عود هوی را مجمری
حکیمی گفت: یکی از چیزهائی که به گوارائی طعام افزاید، هم غذائی با محبوب است.
روش آشپزی اتیوپی شامل انواع غذاهای فرعی و اصلی سبزیجات یا گوشت است که معمولاً در قالب خورش غلیظ یا «وات» طبخ و قبل از اینجریا یک نوع نان تخت تهیه شده با خمیر ترش سرو می‌شود. افراد برای خوردن از لوازم آشپزخانه‌ای استفاده نکرده و به جای آن از اینجرا جهت جمع کردن غذاهای اصلی و فرعی استفاده می‌کنند. در روش‌های باستانی آشپزی اتیوپی هیچ نوع گوشت خوک یا حلزون وجود ندارد، زیرا هم در نظر مسلمانان و مسیحیان ارتودکس اتیوپی خوردن این مواد غذائی حرام است.
ما را اندک غذائی همی آورد و بسیارش همی پندارد، این را سبب چشم اوست.
نه نیز آتشی کز سر خام طمعی غذا کم پزی گر غذائی نیابی
بر اعدای دین زهری و مؤمنان را غذائی، مگر روغن و انگبینی؟
از آنسپس که همی خورد خویشتن از خود چو می نیافت غذائی زدیگران آتش