معنی کلمه عطر افشان در لغت نامه دهخدا عطرافشان. [ ع ِ اَ ] ( نف مرکب ) عطرپراکننده. || ( حامص مرکب ) افشاندن عطر. بوی خوش پراکنی. عطرافشانی. عطر پراکندن. ( از آنندراج ). عطر افشاندن : ز عطرافشان این باکوره غیب معنبر شد جهان را دامن و جیب.میرخسرو ( از آنندراج ).
جملاتی از کاربرد کلمه عطر افشان شکر لب گشت عطر افشان ز مویش ز چشم تر گلاب افشان به رویش او بود عطّار و عطر افشان شود نور معنی از دمش در جان شود بو که عطر افشان شود این عود خام عقل و دین را زان شود خوشبو مشام