عشب

معنی کلمه عشب در لغت نامه دهخدا

عشب. [ ع َ ش َ ] ( ع مص ) خشک گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || روییدن گیاه در مکانی. ( از اقرب الموارد ).
عشب. [ ع َ ش َ ] ( ع ص ) عیال عشب ؛ عیال بزرگ که صغیر نباشد. ( منتهی الارب ). عیال که در بین آنها صغیر نباشد. ( از اقرب الموارد ).
عشب. [ ع َ ش ِ ] ( ع ص ) بسیارگیاه. ( ناظم الاطباء ). گیاه دار. و در تأنیث عَشِبة گویند. ( از اقرب الموارد ).
عشب. [ ع ُ ] ( ع اِ ) گیاه تر. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( مخزن الادویة ) ( غیاث اللغات ). گیاه تر در آغاز بهار. واحد آن عُشبة است. ج ، أعشاب. ( از اقرب الموارد ). || یونجه وحشی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به یونجه شود.

معنی کلمه عشب در فرهنگ معین

(عُ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - گیاه ، گیاه تر، ج . اعشاب . ۲ - یونجة وحشی .

معنی کلمه عشب در فرهنگ عمید

گیاه، گیاه تر.

معنی کلمه عشب در فرهنگ فارسی

گیاه، گیاه نر
( اسم ) ۱ - گیاه گیاه تر جمع اعشاب . ۲ - یونجه وحشی .
بسیار گیاه گیاه دار و در تانیث عشبه گویند

معنی کلمه عشب در ویکی واژه

گیاه، گیاه تر؛
اعشاب.
یونجة وحشی.

جملاتی از کاربرد کلمه عشب

در اثنای آن حالت و معرض آن مقالت اشارت به این ضعیف کرد و فرمود چون از وطن مألوف و مسکن مشغوف بی‌اختیار دورافتادی و به اضطرار وقت و جمعیت بیاد دادی «و عسی ان تکر هواشیئا و هو خیرلکم» باری درین دیار مبارک بپای ودر حریم این ممالک ثبات نمای و اذا اعشبت فانزل را کارفرمای.
فَذَرُوها تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ ای خلّوا عنها، فلتأکل حیث شاءت من عشب الارض و خلاها، ای سهل اللَّه لکم امرها فلیس علیکم منها مؤنة. وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ ای لا تقربوها بنحر و عقر فَیَأْخُذَکُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ و جیع فی الدنیا.
و قال ابن عباس و ابن عمر: خلق اللَّه الکعبة و وضعها علی الماء علی اربعة ارکان قبل ان یخلق الدّنیا بالفی عام ثمّ دحیت الارض من تحت البیت. و قیل دحوها: من بیت المقدس. و قیل: معناه: و الارض مع ذلک دحاها کقوله: «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنِیمٍ» ای مع ذلک. و فی بعض الاخبار عن النّبی (ص) قال: لمّا اراد اللَّه تعالی دحی الارض نزل ببطن وجّ فدحیها و دحیها ان اجری فیها الانهار و خلق فیها الاشجار وارسی فیها الجبال‌ و هو قوله: وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها وَ الْجِبالَ أَرْساها ثمّ صعد من الصّخرة. قوله: أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها هذا من جوامع الکلم فی غایة الحسن فانّ کلّ ما یخرج من الارض و ینتفع به العباد من ماء الارض و مرعیها حتّی الملح و النّار، فان الملح من الماء و النّار من العود. و قیل: جمیع المایعات تحت قوله: «ماءَها» و جمیع ما ینتفع به الحیوانات داخلة تحت قوله «وَ مَرْعاها» و قیل: المرعی یعمّ الاشجار و الثّمار و الزّرع و انواع العشب، و قیل: هو موضع الرّعی.
و در امثال آمده است که اذا اعشبت فانزل. چون یکچندی آنجا ببود و قوت گرفت و فربه گشت بطر آسایش و مسی نعمت بدو راه یافت. و به نشاط هرچه تمامتر بانگی بکرد بلند. و در حوالی آن مرغزار شیری بود و با او وحوش و سباع بسیار، همه در متابعت و فرمان او، و او جوان و رعنا و مستبد به رای خویش. هرگز گاو ندیده بود و آواز او ناشنوده. چندانکه بانگ شنزبه به گوش او رسید هراسی بدو راه یافت، و نخواست که سباع بدانند که او می‌بهراسد برجای ساکن می‌بود، و به هیچ جانب حرکت نمی‌کرد.
زمین را کرد عشباء همچو کالی چمن ار ساخت عالی همچو سافل
مشتری با خاکپای ایشان عشبازی کند و ریشه گوشه معجرایشان باتاج ماه طنازی.
عشب: به ضم اوّل و سکون ثانی گیاهی است.
فلا انحدرت بعد الخلائف دجله و حافاتها لا اعشبت ورق الخضر
آیت دیگر میغ است با بار گران در هواء لطیف روان چنانک گفت وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ گهی از دریا برخیزد این میغ و آب برگیرد، و گاه بر سبیل بخار از کوه‌ها پدید آید، و گاه از نفس هوا پدید آید، و قطره‌های باران در آن تعبیه، و بخطی مستقیم، بر هر یکی نوشته، و تقدیر کرده که کجا فرو آید، و کدام حیوان تشنه است تا از آن آب خورد، و کدام نبات خشک است تا تر شود، و کدام میوه بر سر درخت خشک میشود تا آب به بیخ آن رسد و بباطن وی در شود، از راه عروق که هر یکی بباریکی چون موسی است، تا آب بآن میوه رسید و تر و تازه گردد. و باشد که قطره از آن بدریا افتد و رب العزة در قعر دریا حیوانی آفریده که صدف پوست ویست، وی را الهام دهد تا وقت باران بکناره دریا آید، و پیوست از هم باز کند و آن قطره باران در در وی افتد. پس پوست فراهم کند و بقعر دریا باز شود، و آن قطره در درون خویش میدارد چنانک نطفه در رحم و آن را می‌پرورد و از قوت آن جوهر صدف که بر صفت مروارید آفریده است بوی سرایت میکند، مدتی دراز تا مروارید شود. پاکا خداوندا! که از قطرات باران که در آن میغ تعبیه است چندین نعمت بر خلق ریزد و چندین کرم و رحمت نماید! تا بدانی که وی خداوند قادر بر کمال است، و بر بندگان با فضل و افضال است! و به قال عکرمة رحمه اللَّه «ما انزل اللَّه عز و جل من السماء قطرة الّا انبتت بها فی الارض عشبة. و فی البحر لؤلؤة. و صحّ فی الخبر