ظلیل

معنی کلمه ظلیل در لغت نامه دهخدا

ظلیل. [ ظَ ] ( ع ص ) سایه دار. سایه وَر. سایه افکن. سایه ناک. ج ، اَظِلَّة. ( متن اللغة ). || آنچه سایه اندازد. مظلل.
- ظِل ظلیل ؛ سایه دائم. سایه کشیده. سایه تمام. یا مبالغه است :
گرد راه و آفتاب معرکه نزدیک تو
خوشتر از گرد عبیر سوده و ظل ظلیل.فرخی.در آن بقعه شاهوار در ظل ظلیل رفاهیت غنودم. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
- مکان ظلیل ؛ جای باسایه یا پیوسته سایه و گفته اند جای سرد و بارد.
رجوع به ظل شود.

معنی کلمه ظلیل در فرهنگ معین

(ظَ ) [ ع . ] (ص . ) جای سایه دار.

معنی کلمه ظلیل در فرهنگ عمید

آنچه سایۀ دائم داشته باشد، سایه دار.

معنی کلمه ظلیل در فرهنگ فارسی

سایه دار، آنچه که سایه دائم داشته باشد، ظل ظلیل: سایه دائم(بطریق مبالغه گفته می شود )
( صفت ) سایهدار آنچه سایه دایم داشته باشد . یا ظل ظلومی . ( بطریق مبالغه گفته می شود ) سایه دایم سایه تام و کامل . یا مکان ظلیل . جای با سایه ( پیوسته سایه ) .

معنی کلمه ظلیل در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ظلل (۳۵ بار)
«ظَلیل» از مادّه «ظِلّ» به معنای سایه است و در اینجا برای تأکید به کار رفته است; زیرا «ظِلِّ ظَلِیْل» مجموعاً معنای «سایه سایه دار» می دهد و آن کنایه از یک سایه کامل و همیشگی و مرفه است.

معنی کلمه ظلیل در ویکی واژه

جای سایه دار.

جملاتی از کاربرد کلمه ظلیل

گرنه ظل ظلیل شاه بود که جهان را جهان پناه بود
ظلت ظلیل باد که گیتی به دولتت در سایه مظله امن و امان نشست
حبذا ظلا ظلیلا من نخیل باسق آمن من کل خوف او بلاء او مکین
گرد راه و آفتاب معرکه نزدیک تو خوشتر از گرد عبیر سوده و ظل ظلیل
آفتاب فلک یزد و ستوده یزدان که بود بر سرش از پور ملک ظل ظلیل
مرد باید که چون خلیل بُوَد تا ز حق ظّلِ او ظلیل بُوَد
آن سایه خدای که ظل ظلیل او تا ممکن است بر سر عالم ممکن است
تا روز حشر بر سر واماندگان او ظل ظلیل جاه شما مستدام باد
محشر چو شود مجمر تفسنده ز خورشید از مرحمت افکن بسرش ظل ظلیلی
در جهان ظل ظلیل او کنور فی السواد در دلم مهر مدیح او کنقش فی الحجر