طیش
معنی کلمه طیش در فرهنگ معین
معنی کلمه طیش در فرهنگ عمید
۲. بی عقل شدن.
۳. سبکی و خفت عقل، سبک سری.
۴. خشم، غضب.
معنی کلمه طیش در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه طیش
طیش معدوم اندر او چون در حرم لات و هبل
بر شکر طوطیش نشیمن کرد بر قمر زاغش آشیان بگرفت
الهم اید جیشه و ابد عیشه و ازدد علی اعداء السلطان نصره و قهره و غیطه و طیشه. والسلام
بود دلت گرم عیش روزه برانگیخت جیش گرم در آمد به طیش عیش ترا سرد کرد
ای دل نادیده عیش، چند بری بار طیش فصل بهار است هین، نوبت غم نیست، هان
ای دل نادیده عیش، چند بری بار طیش فصل بهار است هین، موسم غم نیست، هان
مرگ جوانان در جوانیتان پند داد سودمند نبود و موکل پیریتان بند بر نهاد گزند نکرد، مپندارید که عیش و طیش بآخر نخواهد رسید و لباس عمر بفرجام نخواهد درید کلا و حاشا و لا یکون الا ماشاء منادی شرع در خروش است و واعظ شیب بر بناگوش.
نوبهارست و روز عیش امروز بهل این اضطراب و طیش امروز
مغزها غرق جنون و عقلها محو طنون عیشها وقف منون و طیشها خصم وقار
حکمش روان به جمله سلاطین روزگار بی جیش و طیش ملک جهان را مسخر است