طویت

معنی کلمه طویت در لغت نامه دهخدا

طویت. [ طَ وی ی َ ] ( ع اِ ) راز. ( منتهی الارب ). اندیشه. ( دهار ) ( دستوراللغة ). نیت. ضمیر. ( منتخب اللغات ). دل. ( مهذب الاسماء ). درون : وجوه لشکر و اعیان و حشم را بخواند و گفت شما عادت من در خلوص عبودیت و صفای عقیدت و طویت و یکدلی و مناصحت و عرفان حق نعمت این پادشاه شناخته اید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 81 ). || قصد. ( منتهی الارب ). || چاه. ( منتخب اللغات ). چاه برآورده از سنگ. ( منتهی الارب ). || پیچیدگی. ( غیاث ) ( آنندراج ).
طویة. [ ی َ ] ( اِخ ) حصنی است به اسپانیا.

معنی کلمه طویت در فرهنگ معین

(طَ یَّ ) [ ع . طویة ] (اِ. )۱ - نیت ، اندیشه . ۲ - راز، باطن .

معنی کلمه طویت در فرهنگ عمید

۱. نیت، ضمیر، خاطر، اندیشه، باطن شخص.
۲. راز.

معنی کلمه طویت در فرهنگ فارسی

نیت، ضمیر، خاطر، اندیشه، رازوباطن شخص
( اسم ) ۱ - نیت اندیشه ضمیر . ۲ - راز سر . ۳ - دل اندرون . ۴ - قصد
راز اندیشه نیت ضمیر یا چاه یا چاه بر آورده از سنگ یا پیچیدگی .

معنی کلمه طویت در ویکی واژه

طویة
نیت، اندیشه.
راز، باطن.

جملاتی از کاربرد کلمه طویت

دوری اختیاری نیست، عشق و دل گواه منند ما طویت کشح القلب، عنکم بسلوانی
هرگز روی مباد که عروس ملک از زیور عدل شاه عاطل ماند و از لباس فضل و کرم او عاری گردد و امید از فضل آفریدگار، آن است که وارث اعمار و اعمال ما بندگان، بقای دولت و دوام سلطنت شاه باشد و مباد که اسماع با بندگان، نعیب غراب فراق استماع کند و اگر پادشاه را ارادت خلفی شایسته و عقبی رشید است، این تمنا به صفای طویت و خلوص نیت و عرض دادن حاجت به درگاه اکرم الاکرمین و ارحم الراحمین میسر و مهیا شود و چون خلاصه مقصود و زبده مطلوب، آسایش ضعفا و آرامش رعایا و صلاح مردمان و فراغ بال و حسن حال ایشان است، از کمال لطف الهی، اجابت این دعا و افادت این تمنا، غریب و بدیع نباشد چنانکه می فرماید، قوله- عزوجل-:«ادعونی استجب لکم»
صفای رویت با وفای طویت گفت: «اکرمی مثواه عسی ان ینفعنا». سوز سینه از شوق دیرینه آواز داد که: اصبت فالزم و وجدت فاغنم. از چنین لقمه بر نتوان خاست و از تجرع چنین جرعه نتوان کاست. القصه به صد هزار دل، فتنه غنج و دلال و بسته زلف و خال او شد و با خود گفت:
و عن ابی هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «اذا کان یوم الجمعة کان علی کلّ باب من ابواب المسجد ملائکة یکتبون النّاس علی منازلهم: الاوّل فالاوّل فاذا خرج الامام طویت الصّحف و استمعوا الخطبة و المهجر الی الصّلاة کالمهدی بدنة ثمّ الّذی یلیه کالمهدی بقرة. ثمّ الّذی یلیه کالمهدی کبشا»
امیر یمین الدین خسرو بن امیر محمود از مشاهیر امرا و شعرا بوده. پدرش از ترکستان و از طایفهٔ لاچین و سالها در دهلی به منصب امارت بر همگنان مباهی بوده. از سلطان محمد تغلق شاه الطاف دیده. عاقبت در غزوهٔ کفره شهید گردید و خلف الصدق او خسرو به مرتبهٔ امارت سربلند و از مراحم سلطانی بهره‌مند آمد. بنا بر ضیاء فطرت و صفای طویت همت بلندش به امارت ظاهر قناعت ننمود. طالب خسروی معنوی و امارات خسروی گردید، نعمت فقیری را بر امیری و دولت اُخروی را بر خسروی راجح دید. لاجرم دست به دامن شیخ کرام شیخ نظام که سر حلقهٔ اولیای زمان و سردفتر اصفیای آن دوران بود زد و از وارستگان شد. چنانکه شیخ نظام می‌گفتی امید است که مرا به سوز سینهٔ این ترک بخشند. پانصد هزار بیت شعر دارند. با شیخ سعدی صحبت داشته. هفتاد و چهار سال عمر کرده. در سنهٔ ۷۲۵ در مقبرهٔ شکرگنج مدفون شد: