طوس

معنی کلمه طوس در لغت نامه دهخدا

طوس. [ طَ ] ( ع اِ ) ماه. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). || ( اِمص ) خوبی و تازگی چهره بعدِ بیماری. ( منتهی الارب ). خوبی رو وتازگی آن بعد از رستن از بیماری. ( منتخب اللغات ). || ( مص ) خوبرو شدن. || پاسپر کردن. ( منتهی الارب ). زیر پای مالیدن. ( منتخب اللغات ).
طوس. ( ع اِمص ) دوام و همیشگی چیزی. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) دوائی که جهت حفظ صحت خورند. ( منتهی الارب ). داروئی که برای حفظ آشامیده شود. ( منتخب اللغات ). || ( مص ) بپوشانیدن . ( تاج المصادر ).
طوس. ( اِخ ) از دیههای بخارا. ( معجم البلدان ).
طوس. ( اِخ ) ناحیتی است ( به خراسان ) و اندر وی شهرکهاست چون طوران و نوقان و بروغون و رایکان و بنواذه و اندر میان کوههاست و اندر کوههای وی معدن پیروزه است و معدن مس است و سرب و سرمه و شبه و [ از وی ] دیگ سنگین و سنگ فسان و شلواربند و جورب خیزد وبه نوقان مرقد مبارک علی بن موسی الرضاست و آنجا مردمان به زیارت شوند و هم آنجا گور هارون الرشید است. ( حدود العالم ). چند شهری است اندر ایران مرتفعتر از همه بهتر و سازنده تر از خوشی آب و هوا گنجه پرگنج در اران ، صفاهان در عراق در خراسان مرو و طوس در روم باشد اقسرا. ( از نزهة القلوب ص 91 و 92 ). طوس ، از اقلیم چهارم ، طولش از جزایر خالدات «صب لب » و عرض از خطاستوا «لز». جمشید پیشدادی ساخت بعد از خرابیش طوس نوذر تجدید عمارتش کرده بنام خود منسوب گردانید و ازمزار عظما قبر امام معصوم علی بن موسی الرضا رضی اﷲ عنهمابن جعفر در دیه سناباد به چهارفرسنگی طوس است وقبر هارون الرشید خلیفه عباسی در مشهد مقدس آن حضرت است و مشهد طوس از مشاهیر مزارات متبرکه است و آن موضع اکنون شهرچه شده و از مشهد تا زاوه سنجان پانزده فرسنگ است... و در جانب قبلی طوس دروازه ای است که سه هزار ولی ابوبکرنام در مزارات این دروازه رودبارآسوده اند و در جانب شرقی او قبر امام حجةالاسلام محمدغزالی و احمد غزالی و مزار فردوسی و معشوق طوسی هم آنجا است. مردم طوس نیکوسیرت و پاک اعتقاد و غریب دوست باشند و از میوه های آنجا انگور و انجیر و بسیار شیرین باشد و در حوالی طوس مرغزاری است آن را مرغزار رایکان گویند. ( نزهة القلوب چ اروپا صص 150-151 ). گروهی از بزرگان چون جابربن حیان پدر شیمی ، فردوسی ، خواجه نظام الملک ، محمدبن اسلم ، امام محمد غزالی ، خواجه نصیرالدین از آنجا باشند. یاقوت در معجم البلدان گوید:شهری است به خراسان ، میان آن و نیشابور قریب ده فرسنگ است و آن مشتمل بر دو بَلْده باشد، یکی را طابران گویند و دیگری را نوقان و آن دو را فزون از ده هزار دیه باشد. فتح طوس بروزگار عثمان بود و قبر علی بن موسی الرضا و هارون بدانجاست. مسعربن مهلهل گوید: طوس چهار شهر است که دو شهر آن بزرگ و دو کوچکند و در آن آثار بناهای اسلامی مهمی وجود دارد، همچنین خانه حمیدبن قحطبه در آن شهر است که مساحت آن یک میل در یک میل است و آرامگاه علی بن موسی الرضا و قبر رشید در برخی از بوستان های آن خانه است و میان طوس و نیشابور قصر باشکوه عظیمی است که آن را بنیانی بس استوار است و من به بلندی دیوارها و استواری بنیان آن قصری ندیده ام و در داخل آن کاخ مقصوره هائی است که زیبائی آنها مایه حیرت و شگفتی است. همچنین در درون قصر مزبورنوعی عمارت طولانی و دراز و رواقها و گنجینه ها و خلوتخانه هاست. من از چگونگی آن کاخ پرسیدم و دیدم مردم شهر به اجماع معتقدند که بنای مزبور یادگار یکی از تبابعه است که از یمن بقصدتسخیر کشور چین حرکت کرده است و چون بدین جایگاه رسیده است بر آن شده است که حرمسرا و گنجینه ها و ذخایرخود را در محلی بگذارد و خود سبک تر به سیر خود ادامه دهد بدین منظور این کاخ را بنیان نهاده و نهر بزرگی در آن جاری ساخته است که آثار آن نمودار است ، آنگاه گنجها و ذخایر و حرمسرای خود را در آنجا گذارده و خود به چین رهسپار شده و پس از رسیدن بمقصود خود بدین جایگاه بازگشته است. و آنگاه برخی از ذخایری را که در کاخ به ودیعت سپرده است با خود به یمن برده و بسیاری از آنها را هم در همان کاخ باقی گذارده است ولی جایگاه گنجها و ذخایر مزبور را از نظرها نهان ساخته و صفات مواضع آنها را با آنها نوشته است و در زیر خاک مدفون ساخته است و این وضع بر این کیفیت همچنان باقی بوده است ، کاروان ها و مسافران بدان کاخ فرودمی آمده اند و از ذخایر و گنجینه های نهفته در آن بهیچرو آگاه نبوده اند تا سرانجام این راز آشکار میشود و اسعدبن ابی یعفر صاحب کحلان در روزگار ما این گنجینه ها را بیرون می آورد، چه وی از صفات گنجینه ها آگاه میشود و بیدرنگ گروهی را برای بیرون آوردن آنها بدان سوی گسیل میدارد و آنها گنجینه ها را به یمن نزد وی میبرند.

معنی کلمه طوس در فرهنگ فارسی

ابن نوذر پهلوان و سردار بزرگ ایران در دوره کیقباد و کیکاوس و کیخسرو . در روایات ایرانی اختلاف مابین طوس پسر نوذر شاه با گودرز که دشمن ایشان بود- بضرر مقام نوذر شاه تمام میشود و آن انعکاسی است از رقابت میان دو خاندان بزرگ در صورتیکه طوس در حقیقت بسیار قدیمتر است چه او همان توسه مذکور در اوستا پسر نئوتره است . توضیح از لحاظ شباهت لفظی شهر مسقط الراس فردوسی با اسم این پهلوان و سردار ایرانی گفته اند که آن شهر بنام این پهلوان نامیده شده ولی در واقع هیچ رابطه ای بین این دو نیست ( ترجمه حماسه ملی . نولدکه ۱۵ - ۱۴ )
( اسم ) ۱ - آزاد درخت . ۲ - درخت کندر
نام یکی از شاهان مصر که پس از شورش آنجا در زمان داریوش دوم بسلطنت رسیده اند

معنی کلمه طوس در فرهنگ اسم ها

اسم: طوس (پسر) (عربی، فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: tus) (فارسی: طوس) (انگلیسی: tus)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام شاهزاده و پهلوان ایرانی، نام شاهزاده و پهلوان ایرانی ملقب به زرینه کفش، فرزند نوذر پادشاه پیشدادی

معنی کلمه طوس در دانشنامه آزاد فارسی

آرامگاه فردوسی در شهری در استان خراسان رضوی، شهرستان چناران، در بخش گل بهار. در دشتی به فاصلۀ ۲۳ کیلومتری شمال غربی مشهد و ۴۶ کیلومتری شرق جنوبی چناران قرار دارد. ارتفاع این شهر ۹۷۰ متر و اقلیم آن معتدل و خشک است. توس یا طوس ناحیه ای قدیم در شمال استان خراسان بود و شهرهای آن عبارت بودند از نوقان، طابران، و رادکان. با از رونق افتادن و ویران شدن نوقان، شهر طابران جای آن را گرفت و بعد ها به طوس موسوم شد. شهر طوس در ۷۶۷ ش ویران شد و مشهد روبه رونق و گسترش نهاد و در زمان صفویه حاکم نشین خراسان گردید. طوس از شهر های بسیار کهن ایران است و به احتمال زیاد قبل از دورۀ ساسانیان وجود داشته است. خراسان در دورۀ خلافت عثمانی ها به تصرف اعراب مسلمان درآمد و هارون الرشید در طوس درگذشت (۱۸۷ ش) و فتنۀ احمد بن عبدالله خجستانی سبب ویرانی طوس شد. ابومنصور طوسی که در زمان نوح بن نصر سامانی حاکم طوس بود، مسجد جامع شهر را تعمیر و ترمیم کرد. سلجوقیان در (۴۰۸ ش) طوس را به تصرف خود درآوردند و سلطان ملکشاه سلجوقی آن را به تیول خواجه نظام الملک طوسی داد. غزها در ۵۳۱ ش طوس را تصرف کردند و مردان شهر را از دم تیغ گذراندند و زنان را به اسارت بردند. مغول ها در ۵۹۸ ش به طابران یا طوس وارد شدند و مردم آن شهر را قتل عام کردند. ارغون آغا، سردار مغول، در ۶۲۳ ش طوس را بازسازی کرد؛ در ۷۶۷ ش میرانشاه گورکانی شهر طوس را ویران کرد و از سَرِ مردم آن مناره ساخت و درپی آن شاهرخ تیموری در ۷۸۲ ش دستور به تجدید بنا و احیاء طوس داد؛ اما دیگر طوس آبادانی و توسعه نیافت و به فراموشی سپرده شد. شیخ طوسی، ابونصر سراج، خواجه نصیرالدین طوسی، ابوحامد غزالی، احمد غزالی، خواجه نظام الملک و ابوالمحاسن وزیر از بزرگان طوس اند و نیز حکیم ابوالقاسم فردوسی و اسدی طوسی نیز به روایتی از همین شهر برخاسته اند و آرامگاه فردوسی، حماسه سرای بزرگ ایران، در همین مکان جای دارد.
طوس (شاهنامه). (یا: توس) در شاهنامۀ فردوسی، پسر نوذَر، پهلوان و سپهسالار ایران . چون نوذَر از افراسیاب شکست خورد، پسران خود طوس و گُستَهَم را به ایران فرستاد؛ اما آنان در میان راه بودند که از کشته شدن پدر آگاه شدند و بی درنگ، برای گرفتن کمک از زال، روی به زابلستان نهادند. زال به آنان کمک رساند، اما به سبب همراه نبودن فَرّ کیانی با طوس و گستهم ، با پادشاهی طوس مخالفت کرد. طوس ، با این که سرداری عجول بود و خرد ممتازی نداشت، در میان پهلوانان ایران محبوب بود و همواره سپهسالاری سپاه ایران را داشت . با این همه، از او در دورۀ پادشاهی زو، گَرشاسپ و کِیقُباد خبری نیست و دوباره در زمان کِیکاوس است که از پهلوانان نامدار می شود . او با رفتن کِیکاوس به مازندران مخالف بود اما سرانجام ناگزیر از همراهی او شد. در این جا طوس با کِیکاوس به زندان دیو سپید افتاد، که رستم نجاتشان داد. در نبرد هاماوَران نیز که کِیکاوس به بند افتاد و رستم نجاتش داد، طوس همراه شاه بود. طوس به فرمان کِیکاوس به جنگ سهراب رفت ، اما ناچار از گریختن شد. با بر تخت نشستن کِیخُسرو، طوس از رفتن به نزد او سرباز زد و چنین به رخ کشید که او نبیرۀ منوچهر است و پس از رستم کسی سرفرازتر از او نیست . اما طوس سرانجام به کِیخُسرو پیوست و عهده دار نگهداری از دِرَفش کاویانی شد. شاه او را به فرماندهی سپاه ایران به جنگ با تورانیان فرستاد و از او خواست ، چون برادرش فرود در کَلات است ، از راه کلات به توران نرود؛ اما طوس راه کلات را برگزید و در آن جا، بیژن فرود را کشت و راه توران را پیش کشید، اما از پیران شکست خورد و به عقب نشست . کیخسرو، با شنیدن خبر کشته شدن برادرش ، طوس را عزل کرد و فریبرز را بر جای او نشاند و او را به بند کشید. سرانجام رستم نزد کیخسرو شفاعت کرد و باری دیگر او را به سپهسالاری ایران رساند. طوس در نبرد بعدی خود با پیران در توران ارژنگ را کشت . کیخسرو هنگام ناپدیدشدن، طوس را سپهدار ایران کرد و درفش کاویانی و فرمانروایی خراسان را به او داد. اما طوس نیز در بدرقۀ کِیخسرو غایب شد و هرگز بازنگشت . طوس در باور زردشتیان از جاودانان است .

معنی کلمه طوس در دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] طوس یا توس یکی از شهرهای تاریخی خراسان، که در دوره کنونی نزدیک مشهد مرکز استان خراسان رضوی در شرق ایران واقع شده است. بنیاد این شهر به پیش از اسلام و دوره ساسانیان برمی گردد. پس از فتح خراسان توسط مسلمانان، طوس به مرکز ولایت و یکی از شهرهای پررونق خراسان تبدیل شد. ولایت طوس دارای چهار شهر بزرگ طابران، نوقان، بزدغور(طرقبه) و رادکان بود.
هارون از خلفای عباسی در این منطقه درگذشت و در اطراف روستای سناباد طوس دفن شد. طوس محل شهادت علی بن موسی الرضا(ع)، امام هشتم شیعیان است و پس از شهادت به دستور مأمون عباسی در روستای سناباد دفن شد. امام رضا در ادامه ابیاتی که توسط دعبل سروده شده بود از مدفن خود در طوس خبر داده بود.
طوس یکی از مراکز علمی خراسان به شمار می رود. از مهم ترین شخصیت های طوس می توان به جابر بن حیان، محمد بن اسلم طوسی، ابوالقاسم فردوسی،شیخ طوسی،خواجه نصیرالدین طوسی و محمد غزالی اشاره کرد.

معنی کلمه طوس در ویکی واژه

یکی از شهرهای باستانی خراسان و در گذشته به بخشی اطلاق می‌شد که شهر نوقان و طابران و روستای سناباد آرامگاه امام رضاع و گور هارون‌الرشید در آنجا قرار داشت‌. گروهی از بزرگان بدان موسومند؛ فردوسی‌طوسی، جابربن‌حیان طوسی. طوس ممکن است تحصیف شده طوش باشد، در این صورت مسیری راست، مستقیم، بدون کوچکترین انحنا تلقی می‌گردد. مسیری که از چند صد کیلومتری رأس قله‌ای را نشانه گرفته باشند.
نگارش این واژه با این دبیره، نادرست است.

جملاتی از کاربرد کلمه طوس

برآمد ز ایران سپه بوق و کوس برون رفت گرگین و فرهاد و طوس
نپنداشت هرگز قراطوس شاه که او بگذراند به دریا سپاه
پس لشکر اندر سپهدار طوس بیامد بر شه زمین داد بوس
فراز آورد لشکر و بوق و کوس به شادی نظاره شود سوی طوس
دل طوس غمگین شد از کار اوی بپیچید زان درد و پیکار اوی
شیخ طوسی در زمینه‌ی اذان و اقامه می‌گوید:
ای دریغا مرغزار طوس و آن بنیان نو بر سرگور حکیم و شاعر دانای او
طوسان (اِخ) نام محلی که برحسب روایت، توس پسر نوذر سردار کیخسرو ساخت در محلی که کوسان نام داشت و آن در ناحیهٔ پنجاه هزار مازندران است.
بیفتاد طوس دلیر از برش به خاک سیاه اندر آمد سرش
به یک هفته گنج قراطوس شاه تهی کرد و برداشتش تاج و گاه
گو از کمان چرخ ببارد هزار تیر آشفته را پناه بود چون حریم طوس
ز رستم بپرسید پرمایه طوس که چون یافت شیر از یکی گور کوس