صلح جو. [ ص ُ ] ( نف مرکب ) خواهان صلح. جوینده صلح. طالب آشتی. آشتی طلب : ما سیکی خوار نیک تازه رخ و صلح جوی تو سیکی خوار بد جنگ کن و ترشروی.منوچهری.خوش بود اندر بهار یار شده صلح جوی ساخته رود و سرود چنگ زن و شعرگوی.امیرمعزی.رجوع به صلح شود.
معنی کلمه صلحجو در فرهنگ عمید
آن که خواهان آشتی و سازش و طرف دار صلح است، صلح طلب.
جملاتی از کاربرد کلمه صلحجو
چندین سال مؤذنی کرده و شرایع اسلام ورزیده و بعاقبت بترسایی هلاک شده و بمقصود نارسید وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ، او خداوندیست که توبه بندگان پذیرد، ناله صلحجویان نیوشد، عیب عذرخواهان پوشد.
روز دوشنبه ۱۷ فوریه ۲۰۲۰ جنین هنیس-پلاسخارت، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد در امور عراق، بهکارگیری اسلحه شکاری ساچمهزنی علیه معترضان صلحجو در بغداد را محکوم کرد و گفت: «ادامه استفاده بیش از حد از زور با بهکارگیری گروههای مسلح با وفاداری مبهم، مایه نگرانی امنیتی جدی است که باید به فوریت و با قاطعیت با آن برخورد شود. معترضان صلحجو باید همواره مورد حفاظت قرار گیرند.»