صف آرا

معنی کلمه صف آرا در لغت نامه دهخدا

( صف آرا ) صف آرا. [ ص َ ] ( نف مرکب ) آراینده صف. مرتب سازنده صف. آنکه صف لشکر یا سرباز یا صفوف دیگر را مرتب می کند. و رجوع به صف آرائی و صف آرائی کردن شود.

معنی کلمه صف آرا در فرهنگ معین

( صف آرا ) (ی ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) کسی که صف سربازان را آرایش دهد.

معنی کلمه صف آرا در ویکی واژه

کسی که صف سربازان را آرایش دهد.

جملاتی از کاربرد کلمه صف آرا

ابن تیهان با امام علی در جنگ جمل شرکت نمود و در جنگ صفین هم، لشگریان عراق را تشویق به جنگ و سپاهیان را صف آرایی کرده‌است. البته این مطلب را، «ابن ابی الحدید» از «نصر بن مزاحم» در تاریخ آورده‌است. اگرچه در نسخه‌های کنونی کتاب او، دیده نمی‌شود ولی مرثیه‌ای برای ابوالهیثم در کتاب نصر بن مزاحم، در بین کشته شدگان جنگ صفین، حاکی از افتادگی‌هایی در نسخه‌های موجود کتاب می‌باشد. از این گذشته، احتمال کشته شدن او در صفین در برخی از اقوال، چون شیخ عباس قمی و بلاذری و «ابن حجر»، شاهد بر همین مطلب است که او در این پیکار حضور داشته و بعد از عمار یاسر، کشته شده و در کتاب نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲، سخنی از علی بن ابیطالب است که نشان از، حزن و اندوه امام علی است بر مرگ او، که احتمالاً سال ۳۸ هـ. ق می‌باشد.
در زمان فرار محمدعلی شاه به روسیه و پس از صف آرایی مشروطه خواهان و سلطنت طلبان (طرفداران محمدعلی شاه) در تهران، اختلاف بین طوایف مجدداً شعله‌ور شد. رشیدالسلطان - فرزند سیف‌اله خان - که در سبزوار بود، در سلک طرفداران محمدعلی شاه درآمد و پسر عَمه‌هایش آقارضاخان و میرزا یدا... کنشلو در (گرمسار) به صف بختیاری‌های حامی مجاهدین و مشروطه خواهان پیوستند.
سواران لیدی صف آراستند همی هم نبرد از طرف خواستند
چنین گویند روز فتح لنکا ببیکن گفت با رام صف آرا
شود گر خاکساریها صف آرا غباری بشکند قلب سپاهی
فرامرز هر سو صف آرای بود به هرگوشه چون شیر بر پای بود
به اخذ ملک بی سامان دل ها به مژگان صف آرا لشکری بود
شکست قلب همه اهل عشق مژگانت ازان سبب که صف آراسته چون اهل مصاف
معلا حضرتی دیدم فلک سای ملک صف بسته و انجم صف آرای
کسب رضایت نصف یا کمتر از نصف آرای صحیح (و در بعضی تعاریف مأخوذه).
کمر کینه را باز کردند تنگ صف آراستند از پی کین و جنگ
بر هم زدن معرکهٔ گرم قیامت در قبضه مژگان صف آرای تو باشد
شد چار صف آراسته اندر بر جمشید از مردم این بوم که والا گهرانند