شگال

معنی کلمه شگال در لغت نامه دهخدا

شگال. [ ش َ ] ( اِ ) شغال. ( آنندراج ) ( از برهان ) ( غیاث ) ( از فرهنگ جهانگیری ). جنسی از روباه و به سگ ماند و سرخ گون باشد و موی او نیز با موی روباه بیامیزند. ( لغت فرس اسدی ). شغا :
امیران کامران دلیران کامجوی
هزبران تیزچنگ سواران کامکار
یکی پیش او به پای یکی در جهان جهان
یکی چون شگال نرم یکی چون پیاده خوار.فرخی.کجا حمله او بود چه کوهی چه مصافی
کجا هیبت او بود چه شیری چه شگالی.فرخی ( از فرهنگ اسدی ).هر کو سرش از طاعت آن شیر بتابد
گر شیر نر است او بخورد ماده شگالش.ناصرخسرو.نه بیش از شیر باشد گرچه باشد
دونده پیش شیر اندر شگالی.ناصرخسرو.درمان تو آن است که تا با تو زمانه
شیری بسگالد نسگالی تو شگالی.ناصرخسرو.مکن تو فرق ز پیر و جوان که نکند فرق
شگال گرسنه انگور طایفی ز چکاک.ناصرخسرو.میان اتباع او دو شگال بودند. ( کلیله و دمنه ).
پرهیز نیست در دل ما جابگیر جز
جایی که نارسان چو شگالیم بر وننگ.سوزنی.تو چون شگال بادی و انگور رزق تو
تو بر زمین همی شو و رزق تو بر وننگ.سوزنی.شیر شرزه با او شگال ماده نمودی. ( سندبادنامه ص 318 ). انگور شگال خورد و پنبه روباه. ( سندبادنامه ص 80 ).
هست این شکارنامه شه کو به صیدگاه
از مغز شیر شرزه دهد طعمه شگال.امیرخسرو ( از جهانگیری ).و رجوع به شغال و شکال شود.
شگال. [ ش ِ ] ( اِ ) شکاف و سوراخهای عمیق که به سبب سیل و توجبه در زمین بهم رسد. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) :
چگونه یازد بدخواه بر تو دست جدل
چگونه دارد بدگوی باتو پای جدال
که شیر رایت قهرت چو چشم بگشاید
فروشوند هزبران به گوشهای شگال.انوری ( از جهانگیری ).|| چدار و بندی که در دست و پای اسبان نهند. ( آنندراج ) ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ).
شگال. [ ش ُ ] ( اِ ) زغال. انگِشت. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) :
گردد از فرّ شما گوهر الماس جمد
گردد از سهم شما دانه یاقوت شگال.ازرقی هروی ( از جهانگیری ).|| نشخوار یعنی آنچه از علوفه ای که گاو و گوسپند و شتر و جز آن خورده درگلو آرند بخایند. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از آنندراج ). نشخوار. ( از فرهنگ جهانگیری ).

معنی کلمه شگال در فرهنگ معین

(شَ ) (اِ. ) نک شغال .

معنی کلمه شگال در فرهنگ عمید

= زغال: گردد از فرّ شما گوهر الماس جمد / گردد از سهم شما دانهٴ یاقوت شگال (ازرقی: لغت نامه: شُگال ).
شکاف و سوراخ عمیق در زمین، گودال، چاه.
= شغال

معنی کلمه شگال در فرهنگ فارسی

( اسم ) پستانداریست از تیره سگان که جزو راسته گوشتخواران است . این جانور به پرندگان اهلی حمله می کند و آفت آنها است. پوستش را جهت آستر لباس به کار می برند . اصل آن از آسیاست ولی در افریقا و جنوب اروپا نیز فراوانست . یا باج به شغال دادن . به شخصی پست رشوه دادن .
زغال و انگشت .

معنی کلمه شگال در ویکی واژه

نک شغال.

جملاتی از کاربرد کلمه شگال

نکند باز عزم صلح ملخ نکند شیر قصد زخم شگال
ماران جهان پیش تو چون موری شیران جهان پیش تو شگالی
دهد عفو تو پیران را جوانی دهد خشم تو شیران را شگالی
در شگفت بمانده‌ام که کار این غدار بر وی چگونه پوشیده شده‌است و از خبث ضمیر و مکر طبع او چرا غافل بود؟» دیگری گفت: «عجب‌تر آن است که تدارک این کار در مطاولت افگند.» شیر بدو پیغام داد که:« اگر این سهو را عذری داری بازنمای.» جوانی درشت بی علم شگال برسانیدند. آتش خشم بالا گرفت و زبانه آن عقل شیر را پوزبند کرد تا عهود و مواثیق را زیر پای آورد و دست خصمان را در کشتن شگال مطلق گردانید.
نقل اعراضست این بحث و مقال نقل اعراضست این شیر و شگال
شیر بفرمود تا شگال را موقوف کردند. آنگاه یکی از حاضران گفت: «من از رأی روشن ملک که آفتاب در اوج خویش چون سایه پس و پیش او دود و مانند ذره در حمایت او پرواز کند.
و در میان اتباع او دو شگال بودن یکی را کلیله نام بود و دیگر را دمنه، و هر دو دهای تمام داشتند. و دمنه حریص‌تر و بزرگ‌منش‌تر بود، کلیله را گفت: چه می‌بینی در کار ملک که بر جای قرار کرده‌ست و حرکت نشاط فروگذاشته؟ کلیله گفت: این سخن چه بابت توست و ترا با این سؤال چه کار؟ و ما بر درگاه این ملک آسایشی داریم و طعمه‌ای می‌یابیم و از آن طبقه نیستیم که به مفاوضت ملوک مشرف توانند شد تا سخن ایشان به نزدیک پادشاهان محل استماع تواند یافت. ازین حدیث درگذر، که هرکه به تکلف کاری جوید که سزاوار آن نباشد بدو آن رسد که به بوزنه رسید. دمنه گفت: چگونه؟ گفت:
چراغ شاهان مملان که پیش تیغ و کفش یکیست شیر و شگال و یکیست سیم و سفال
انگور شگال خورد و پینه تاک
از چو منی صید نیابد هوا زشت بود شیر شکار شگال