شکا

معنی کلمه شکا در لغت نامه دهخدا

شکا. [ ش َ ] ( اِ ) به معنی شقاست. ( فرهنگ اوبهی ). تیردان. ( لغت فرس اسدی ). شغا. ترکش. جعبه. کنانه. شقا. ( یادداشت مؤلف ) :
به تیر غمزه دل عاشقان شکار کند
عجب تر آنکه به تیری که از شکا نه جداست.ابوعبداﷲ ادیب ( از لغت فرس اسدی ).و رجوع به مترادفات کلمه شود.
شکا. [ ش ُ ] ( اِ ) شوکا. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شوکا شود.

معنی کلمه شکا در فرهنگ معین

(شُ ) (اِ. ) بزکوهی .

معنی کلمه شکا در فرهنگ فارسی

( اسم ) بز کوهی . توضیح این کلمه به سبب مشابهت با کلمه شکار و نیز بدان جهت که بز کوهی را شکار کنند به صورت شکار نیز استعمال شود .
کفته شدن ناخن کسی

معنی کلمه شکا در ویکی واژه

بزکوهی.

جملاتی از کاربرد کلمه شکا

چون تواند خصم رو به باز با او پنجه کرد؟ آن که شیر پرده را فرمانش آرد در شکار
شیر هنگام صید ظلم نکرد یک شکم زان شکار بیش نخورد
دو صید افکن مه و خورشیدشان چهر یکی گشته شکار مه یکی مهر
آوردنش به عالم و بردن به خاک چند؟ پروردنش به شکر و کردن شکار چیست؟
که از فر و اورند او در جهان بدی دور گشت آشکار و نهان
وزان پس فریدون به گرد جهان بگردید و دید آشکار و نهان
عشق را عقل چون برد در دام بکند پشه شکار عقاب
در طلب بر خود بگشت او هفت بار هفت پرگار فلک شد آشکار
ولیکن چو غیب آشکارا شود دل دوستان بی مدارا شود
به برگرد افکنست و شیر شکار شیر مرد اوژنست و ببر شکر