شه تار

معنی کلمه شه تار در لغت نامه دهخدا

شه تار. [ ش َه ْ ] ( اِ مرکب ) مخفف شاه تار. اولین تار.تار بم. تار گنده که در سازها بندند. ( از برهان ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به شاه تار شود.

معنی کلمه شه تار در فرهنگ معین

(شَ ) (اِمر. ) اولین تار سازها.

معنی کلمه شه تار در فرهنگ فارسی

اولین تار سازها تار بم و گنده ٠

معنی کلمه شه تار در ویکی واژه

اولین تار سازها.

جملاتی از کاربرد کلمه شه تار

دلش تنگتر گشت و باریک شد دوچمش ز اندیشه تاریک شد
مردم این روستا با گویش و لهجه محلی سخن می‌گویند. این گویش که مردم محلی آن را گویش گبری می‌نامند، ریشه تاریخی در گویش زرتشتیان دارد.
روشندلان حباب‌صفت دیده بسته‌اند روزن چه احتیاج اگر شیشه تار نیست
همیشه تار و پود کار ناهموار می‌بستم دل و دستم نبود و خویش را بر کار می‌بستم
برف چال ریشه تاریخی و مذهبی دارد و پیشینه این مراسم به دوره آل بویه، در طبرستان، بازمی‌گردد. برگزاری این مراسم حدود ۶۰۰ سال پیش، توسط امامزاده “سیدحسن ولی” از نوادگان امام دوم شیعیان، حسن ابن علی آغاز شده است.
ز خود دور و به وی نزدیک بنشست ولی در گوشه تاریک بنشست
زهر سو شد اندیشه تاریخ جو چو شد آن خجسته نشین تمام
به هر گوشه تاراج و پیکار خاست خروشیدن بانگ زنهار خاست
آن پرده زرتار که بودی به درِ شه تاراج حوادث شد با خیمه و خرگه
چون به سر هشت از عدالت تاج شه نوشیروان را «تاج شه نوشیروان» بر جشن شه تاریخ باشد
همیشه تارخ خورشید همچو صورت بلقیس جهانفروز بود بر فراز صرح ممرد
ز مینائی که خوردم در فرنگ اندیشه تاریکست سفر ورزیدهٔ خود را نگاه راه بینی ده
آیین برف چال ریشه تاریخی و مذهبی دارد و پیشینه این مراسم به دوره آل بویه، در طبرستان، بازمی‌گردد. رسم برف چال از رسم‌هایی است که زمان اجرای آن بستگی به زیست طبیعی وجو آب و هوایی و وجود برف در منطقه دارد.