شطاح
معنی کلمه شطاح در فرهنگ معین
معنی کلمه شطاح در فرهنگ عمید
۲. (تصوف ) کسی که شطحیات می گوید.
معنی کلمه شطاح در فرهنگ فارسی
معنی کلمه شطاح در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه شطاح
گرچه که شطاح بزرگ است لیک کار سخن دیگر ازین کارهاست
ابومحمد نام داشت و پدرش ابی نصر بقلی بوده و خود به شیخ شطاح معروف گشته. مولد آن جناب شهر فسا از توابع شیراز و جامع علوم صوری و معنوی و فارس میدان حقیقت و مجاز است. آن جناب را درعلوم، پایگاه عالی بود و رسالات حقایق آیات ظاهر فرمود. تفسیر عرایس و کتاب الانوار فی کشف الاسرار و شطحیات عربی و فارسی و غیره دارند. مسافرت بسیار کرده با شیخ ابونجیب سهروردی مدتها به سرآورد. خرقه از سراج الدین محمود بن خلیفة بن عبدالسلم بن احمد پوشیده. صاحب فتوحات گفته است که وی عمری در مکه مجاور بوده و در استغراق و حال، فریاد و بانگ میکرد. چنانکه اهل طواف را مشوش میداشت و غالب، طواف وی بر بام حرم بود و حال وی صادق، یعنی تکلف نمیفرمود. مدت پنجاه سال در جامع عتیق شیراز وعظ میفرمود و در حال غلبهٔ وجد از وی سخنان بلند که هرکس فهم آن نداشت، ظهور مینمود. مجملاً در سنهٔ ۶۰۶ فوت یافت و مزارش معروف است. از اوست:
چو خصم تو هنگامه را گرم دید تو را سخت شطاح و بی شرم دید