شرار

معنی کلمه شرار در لغت نامه دهخدا

شرار. [ ش ِ / ش َ ] ( ع اِ ) پاره آتش که برجهد. شرارة، یکی. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در استعمال فارسیان شرار به معنی آتشپاره واحد مستعمل است. ( از غیاث اللغات ). سرشک آتش. ( دهار ). ایژک. آییژ. بلک. ابلک ْجرقه. اخگر :
گه فروغش بر زمین چون لاله نعمان شود
گه شرارش بر هوا چون دیده عبهر شود.فرخی.آتشی دارددر دل که همه روز از آن
برساند بسوی گنبد افلاک شرار.فرخی.به وقت آن که هوا تفته بُد ز باد سموم
هوا چو آتش و گرد اندر او بسان شرار.عنصری.هم با شعاع باشد هم با شرار باشد
زینش لباس باشد زانش دثار باشد.منوچهری.چون سه سنگ دیگپایه هقعه بر جوزا کنار
چون شرار دیگپایه پیش او خیل پرن.منوچهری.گر ترا درخور بود زان پس چرا ایدون بود
کز شرار او شهاب اندر فلک پیدا شود.ناصرخسرو.وگر آتشست اندر ابر بهاری
چرا آب نابست بر ما شرارش.ناصرخسرو.اندر دلم آتش که برفروزد
از آب دو دیده شرار دارد.مسعودسعد.تیز دولت را بسی شادی نباید کرد زانک
هر که بالا زود گیرد زود میرد چون شرار.سنائی.و آن شرارم که بقوت برسم سوی اثیر
چون شهاب اختر رخشان شدنم نگذارند.خاقانی.به شرار دل و دود نفسم
مانده بر عارض جعد کشنت.خاقانی.آتشی زد غم تو در جانم
که شرارش بر آسمان افتاد.خاقانی.مگر زان سنگ و آهن روزگاری
به دلگرمی فتد بر من شراری.نظامی.قوت کوهی ز غباری مخواه
آتش دیگی ز شراری مخواه.نظامی.آتش صبحی که در این مطبخ است
نیم شراری ز تف دوزخ است.نظامی.آهن و سنگ است نفس و بت شرار
و آن شرار از آب می گیرد قرار.مولوی.بیم است شرار آه مشتاق
کاتش بزند حجاب مستور.سعدی.در این چمن گل بی خار کس نچید آری
چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست.حافظ.بیار زان می گلرنگ مشکبو جامی
شرار رشک و حسددر دل گلاب انداز.حافظ.گرفتم سهل سوز عشق را اول ندانستم
که صد دریای آتش از شراری می شود پیدا.

معنی کلمه شرار در فرهنگ معین

(شَ ) [ ع . ] (اِ. ) جرقه .
(ش ) [ ع . ] (ص . ) جِ شر.
( ~ . ) [ ع . ] (مص ل . ) بدی کردن .

معنی کلمه شرار در فرهنگ عمید

آنچه از آتش به هوا می پرد.
شریران، بدکاران.

معنی کلمه شرار در فرهنگ فارسی

شرر: آنچه که از آتش بهوابپرد، واحدش شراره، جمع شر
( مصدر ) بدی کردن .
زرنیخ مصعد است

معنی کلمه شرار در ویکی واژه

جمع شر. شراره، اشرار اصطلاحات همسان شرار هستند.
جرقه.
بدی کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه شرار

از فنای ما مشو غافل‌که این مشت شرار چشم زخم نیستی در عالم ایجاد داشت
پاره پاره دل حزین مرا بین شرار آه آتشین مرا
آتش هیبت و شکوه تو را چرخ دود آمد و زمانه شرار
فشار یأس و امید از شرار جسته نشاید به روی یکدگرافکن سر دو سنگ برون آ
صد جان ز من و ز تو شراری خشم ملکی و خوی یاری
صائب ز درد و داغ ندارد شکایتی باغ و بهار سوخته جانان شراره هاست
۴. خدمه آپولو ۱۶ در مسیر خود نمی‌توانستند از شراره خورشیدی جان سالم به در ببرند.
الشرارده (به عربی: الشراردة) یک منطقهٔ مسکونی در تونس است که در استان قیروان واقع شده‌است. الشرارده ۱٬۷۲۱ نفر جمعیت دارد.
مورخ فیلیپه فرناندز-آرمستو استدلال می‌کند که معمولاً تصور می‌شود همه مردم خود را استثنایی می‌دانند. در اغلب مواردی که موضوع مورد بحث قرار گرفته‌است، شباهت‌های بین طرفین درگیری بیشتر از تفاوت‌ها است. چیزهایی مانند «تولید ثروت پویا، دموکراسی، دسترسی به فرصت‌ها، کیش آزادی مدنی، سنت تساهل» و آنچه فرناندز-آرمستو شرارت‌هایی مانند اقتصاد مادی، امتیازات بیش از حد ثروت، و عدم آزادی انتخابی ویژگی استاندارد بسیاری از جوامع مدرن است. با این حال، او می‌افزاید، آمریکا با شدتی که این ویژگی‌ها در آنجا متمرکز شده‌است استثنایی شده‌است.
آثار منتخب همگی از نیمه دوم قرن بیستم یا نیمه نخست قرن بیست و یک هستند و توسط هنرمندان و ادیبان اهل ایران، عراق، کره شمالی، سوریه، لیبی، سودان و کوبا نوشته شدند. نام اثر نیز به یکی از سخنرانی‌های رئیس‌جمهور آمریکا اشاره دارد که از این کشورها در زمرهٔ محور شرارت نام برد.
وزارت بی شرارت شد مرارت یواسن سان پواسن آن پوآژن
بسوز و محو شو تا عشق‌ گردد فارغ از رنجت شرار سنگ بت پر انتظار برهمن دارد
اما پس از آن نیز با تصرف کاشان توسط نایب حسین و اشرار هوادار او خاوری ناگزیر از گریز به تهران می‌شود (چند روز بعد قوای بختیاری شهر را آزاد می‌کنند) و او فعالیت روزنامه‌نگاری و کمک به دولت مشروطه را در پایتخت پی می‌گیرد.
این ارتعاشات به دانشمندان این امکان را می‌دهد تا طیف وسیعی از حرکات پیچیده را در داخل خورشید مطالعه کنند، از شراره‌های خورشیدی گرفته تا بیرون زدگی جرم تاجی.
چون آن سوز کهن رفت از دم او که زد بر نیستان او شراری؟
داغت خبر ز سوز من دل فکار کرد آخر شرار آتش ما در تو کار کرد
بنمای شراره‌یِ فلک را ـ بنویس که من نمی‌نویسم