معنی کلمه سیام در لغت نامه دهخدا
نه ماه سیامی نه ماه فلک
که اینت غلام است و آن پیشکار.رودکی.اسب تو هنگام جَستن نسبتی دارد زباد
وقت آسایش نهادن دارد از کوه سیام.فرخی.مرکبی کو چو بیستون نبود
چون تواند کشید کوه سیام.فرخی.
سیام. ( اِخ ) کشوری در آسیای جنوبی در قسمت شبه جزیره هندوچین ، از شمال و مشرق به لائوس و کامبوج محدود است و خود در شمال و مغرب بیرمانی قرار دارد و از جنوب به دریای چین جنوبی محدود میگردد. 514000 کیلومتر مربع مساحت و دارای 22811000 تن سکنه ( سیامی و تائیلاندی ) و پایتخت آن بانکوک است. این کشور تا سال 1939 م. بنام «سیام » نامیده میشد و از سال 1945 مجدد بنام قدیم خوانده شد. رشته اصلی کوههای آن امتداد کوههای تبت و بوتان میباشد که جلگه های حاصلخیزی را در بردارد. این کشور بواسطه دو رود منام و مکنک مشروب میشود و محصول عمده آن برنج و پنبه و کائوچو میباشد. تربیت گاو و صدورچوب در این کشور اهمیت دارد. ( فرهنگ فارسی معین ).