معنی کلمه سده در لغت نامه دهخدا
سده جشن ملوک نامدار است
ز افریدون و از جم یادگار است.عنصری ( از آنندراج ).نام روز دهم بهمن ماه است و در این روز فارسیان عید کنند و جشن سازند و آتش بسیار افروزند و ملوک و سلاطین ایشان مرغان و جانوران صحرائی را گرفته دسته های گیاه بر پای ایشان بسته آتش در آن گیاه زنند و رها کنند تا در هوا بپرند و در صحرا بروند و همچنین آتش در کوه و صحرا زنند. گویند واضع این جشن کیومرث بوده و باعث بر این است که کیومرث را صد فرزند از اناث وذکور بود، چون بحد رشد و تمیز رسیدند در شب این روزجشنی ساخت و همه را کدخدا کرد و فرمود که آتش بسیارافروختند بدان سبب آن را سده میگویند. و بعضی مخترع این جشن هوشنگ بن سیامک را میدانند و سبب آن در «جشن سده » مذکور است. و جمعی بر آنند که چون در این روز عدد فرزندان آدم بصد رسید جشن عظیمی کرد بدین نام موسم شد. و بعضی دیگر گویند چون از این روز تا نوروز پنجاه روز و پنجاه شب است که مجموع آن صد باشد بنابراین سده میگویند و صد به صاد معرب سد به سین است چه در کلام فرس قدیم صاد نیامده. ( برهان ). آبان روز است ازبهمن ماه و آن دهم روز بود و اندر شبش که میان روز دهم است و میان روز یازدهم آتشها زنند به گوز و بادام و گردبرگرد آن شراب خورند و لهو و شادی کنند. و نیزگروهی از آن بگذرند تا به سوزانیدن جانوران. و اما سبب نامش چنانست که از او تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب. و نیز گفته که اندرین روز از فرزندان پدر نخستین صد تن تمام شدند. ( التفهیم ). دهم روز از بهمن ماه. ( ربنجنی ). دهم روز از بهمن ماه که جشن مغانست. سَدَق معرب آن ، و دو وجه برای تسمیه آن گفته اند یکی آنکه از آن روز تا نوروز پنجاه روز میباشد، دوم آنکه در آن روز عدد فرزندان آدم بصد رسیده بود، و در قدیم صد را به سین می نوشتند. ( رشیدی ). جشنی از جشنهای مغان که روز دهم بهمن ماه باشد. ( غیاث ) :