ساکب

ساکب

معنی کلمه ساکب در لغت نامه دهخدا

ساکب. [ک ِ ] ( ع ص ) ریزان. ( منتهی الارب ) ( شرح قاموس ). سَکوب. سَیکَب. ( شرح قاموس ). ریزنده. فروریزنده ( آب یا اشک ): دمع ساکب ؛ اشک ِ ریزان. ( منتهی الارب ). ماء ساکب ؛ آب ریزان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) :
فتاد آنگهی چشم من بر قوافل
عیون غرقه در خون والدمع ساکب.حسن متکلم.

معنی کلمه ساکب در فرهنگ معین

(کِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ریزان ، فروریزنده .

معنی کلمه ساکب در فرهنگ عمید

ریزان، فروریزنده، فروریخته (آب، اشک ).

معنی کلمه ساکب در فرهنگ فارسی

ریزان ریزنده فرو ریزنده ( آب اشک )

معنی کلمه ساکب در دانشنامه عمومی

ساکب نام شهری در شمال اردن است.

جملاتی از کاربرد کلمه ساکب

طربت و بعد القول فی فم منشد سکرت و بعد الخمر فی ید ساکب
ز ابر صبح تا چون پیکر بیضای حورالعین بقدر گوهر شهوار گردد قطره یی ساکب
انا فی مشهد مولای بطوس انا ذا ساکب الدمع بعین ورثت من سحب
درین تیره شب کز دیار احبا محامل روان گشت و الدمع ساکب
بر چهره دلیل شمع سوزان بر دیده رسیل دمع ساکب
ز بربط رود بر فلک نوحه ی غم ز مینا رسد بر زمین دمع ساکب
غیث ساکب لیث‌ساغب صدر دی بدر امم حکمران ملک جم میر مهان فخر کبار
در حیف نخل باغ جگر گوشه ی رسول از جویبار دیده روان دمع ساکبست
دعانی الیها ساق حربسجعه فشب ضرام القلب و الدمع ساکب
پیاده از هوی بر توسن روح و خرد راکب ز رویش مهرها لامع ز دستش ابرها ساکب