روید

معنی کلمه روید در لغت نامه دهخدا

روید. [ رُ وَ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر رود که به معنی آهستگی و نرمی است. ( ناظم الاطباء ). مصدر اروَد که تصغیر ترخیم شده است با طرح همه زواید. گویند رویداً؛ ای مهلاً و رویدک زیداً؛ ای امهله. و رُویدَ متعدی به زید است و کاف برای بیان کردن مخاطب. صاحب لسان گوید: تفسیر «رُوَیدَ» مهلاًو تفسیر «رویدک »؛ امهل. ( از اقرب الموارد ). روید برچهار وجه آید: اسم فعل : روید عَمْراً؛ ای امهله. و صفت نحو: ساروا سیراً رویداً؛ ای لیناً. و حال وقتی که به معرفه متصل شود نحو: سار القوم رویداً. و مصدر، نحو: روید عمر. و بالاضافة علی حد قوله تعالی : فضرب الرقاب. ( قرآن 4/47 ). و یقال رویدکَنی در واحد مذکرو رویدکِنی در واحد مؤنث و رویدکمانی در تثنیه مذکر و مؤنث و رویدکمونی در جمع مذکر و رویدکننی در جمع مؤنث. ( منتهی الارب ). || رویداً؛ ای اَروِد رویداً. و رویدک عَمْراً؛ ای امهله فالکاف للخطاب لا محل لها من الاعراب و روید غیر مضاف الیها و هو متعد الی عمرو و لانه اسم بمعنی فعل و انما تدخله الکاف بمعنی افعل دون غیره و حرکت الدال لالتقاء الساکنین و نصبت نصب مصدر. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه روید در فرهنگ فارسی

مصغر رود که به معنی آهستگی و نرمی است

معنی کلمه روید در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ﭐخْرُجُواْ: بیرون روید
معنی تَذْهَبُونَ: می روید
معنی ﭐنفُذُواْ: نفوذ کنید -بیرون روید
معنی ﭐئْتُواْ حَرْثَکُمْ: به کشتزار خود درآیید-نزد کشتزار خود روید
معنی تَنکِصُونَ: واپس می روید(ازنکوص به معنای خودداری از چیزی است )
معنی تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ: پشت کنان از این سو به آن سو فرار می کنید (ولی از هر سو می روید برگردانده می شوید)
معنی ﭐنفِرُواْ: خارج شوید - کوچ کنید-باشتاب بیرون روید( از " نفر" به معنای کوچ کردن با شتاب (شبیه گریختن)به سوی هدفی است که مورد نظر باشد ، و اصل این کلمه به معنای فزع (ترس و هراس)بوده )
تکرار در قرآن: ۱(بار)

جملاتی از کاربرد کلمه روید

در غم آن عقیق لب از دل و دیده روز و شب روید لاله زارها جوشد چشمه سارها
تا نبرد خارکی روید سمن تا نگرید ابر کی خندد چمن
ازین ز سینه دریا سراب می‌روید وز آن ز کوثر رحمت عذاب می‌جوشد
بزم سید جوی و کوی می فروش روید از این خانهٔ بی راه آه
لیست زیر رویدادهایی است که در طی سال ۲۰۱۸ (میلادی) در ارمنستان اتفاق افتاده‌است.
در این جهان کهن جان نو چرا روید چو هر دمی مددی زان جهان نمی‌آید
آری ز زمین دل عاشق جز مهر گیاه نمی روید
قُتِلَ الْإِنْسانُ کشته باد این آدمی و نفریده ما أَکْفَرَهُ (۱۶) چون ناسپاس است او و ناگرویده.
أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً آن کس که گرویده بود، کَمَنْ کانَ فاسِقاً چون آن کس است که از فرمان برداری بیرون بود؟ لا یَسْتَوُونَ (۱۸) هرگز یکسان نباشند.
گنده باشد هرآنچه او گوید همچو گل کز میان گه روید
اگر ببری سر از تنم چو کلک به تیغ چو کلک رویدم از بهر مدحت از تن سر