معنی کلمه رضاع در لغت نامه دهخدا
هم رضیع ملک سرمد باد عمر او چو عقل
کز رضاع مکرمت جان را ربیبش یافتم.خاقانی.ما به بحر نور خود راضع شدیم
وز رضاع اصل مسترضع شدیم.مولوی.هر درختی در رضاع کودکان
همچو مریم حامل از شاهی نهان.مولوی.وین زمین کدبانوییها می کند
بر ولادات و رضاعش می تند.مولوی.
رضاع. [ رِ ] ( ع مص ) مراضعة. ( یادداشت مؤلف ). مصدر به معنی مراضعه است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بچه را به دایه دادن. ( از ناظم الاطباء ). شیر دادن زن باردار کودک را. شیر دادن کودک خود با کودک دیگر. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به مراضعة شود. || ( اصطلاح فقه ) واگذاشتن و دادن بچه به زنی که به بچه های دیگر شیر میدهد. ( از اقرب الموارد ). شرب شیر از پستان باشد و در شرع نوشیدن طفل شیر است حقیقةً و حکماً و لازم است بر مادر که اولین شیر را به فرزند خودبدهد و مستحب است است که تا دو سال خود مادر عهده دار شیر دادن فرزند خود باشد به حکم «الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین » ( قرآن 233/2 ) و تواند که این امر را به عهده شوهر گذارد تا هرکه را خواست برای شیردادن فرزندش معین کند که مادر رضاعی او می شود و در اسلام احکامی بر آن مترتب است. در روایت است که «یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب « »و یحرم من الرضاع ما یحرم من القرابة» «و لاتصلح للمراءة ان ینکحها عمها ولا خالها من الرضاعة» و بالجمله هرگاه کودکی از شیر زنی بجز مادر خود تغذیه کرد در حد معینی که در کتب فقهی مسطور است آن کودک در حکم فرزند آن زن و شوهر اومحسوب می شود و آن زن و شوی او پدر و مادر رضاعی او محسوبند و اولاد آنها و برادران و خواهران آن طفل در حکم خواهر و برادرند و میان آنها برقراری علقه زناشویی روا نباشد چنانکه در اقربای نسبی و سببی. ( از فرهنگ علوم نقلی و ادبی تألیف سجادی از شرح لمعه و قواعد شهید و کشاف ). در اصطلاح شرع نوشیدن کودک نوزاد است از شیر خالص آدمی یا مخلوط به شیر گوسپند و گاو در مدت معین که نزد ابوحنیفه دو سال و نیم است و نزد شافعی و مالکی دو سال فقط و پس از انقضای مدت معین باید کودک را از شیر برید والاّ ادامه رضاع بعد از مدت معین شده غیرمباح است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).