راشی
معنی کلمه راشی در لغت نامه دهخدا

راشی

معنی کلمه راشی در لغت نامه دهخدا

راشی. ( اِ ) بژیشه کنجد در روغن نشسته. ( مهذب الاسماء ). ارده. و رجوع به ارده و بژیشه و بزیشه شود.
راشی. ( ع ص ) پاره ده. پاره دهنده. رشوه ده. رشوه دهنده ، مقابل مرتشی یعنی رشوه خوار و رشوه گیر. ( از یادداشت مؤلف ). پاره دهنده ، و فی الحدیث : لعن اﷲ الراشی و المرتشی و الرائش یعنی دهنده و گیرنده و سعی کننده در میان آنها. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). پاره و رشوه دهنده. ( ناظم الاطباء ). رشوت دهنده. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) ( غیاث اللغات ). به عربی رشوت دهنده را گویند و رشوه زری است که در ازای فتوی دهند و ستانند و سرجوش دیگ طمع ارباب شرع انور است. ( لغت محلی شوشتر خطی متعلق بکتابخانه مؤلف ).

معنی کلمه راشی در فرهنگ معین

[ ع . ] (اِفا. ) رشوه دهنده و رشوه گیرنده . راشیتیسم [ فر. ] (اِ. ) عارضة نرم شدن استخوان های بدن که بر اثر کمبود ویتامین D و کمبود املاح کلسیم در بدن حاصل می شود.

معنی کلمه راشی در فرهنگ عمید

رشوه دهنده، رشوه ده.

معنی کلمه راشی در فرهنگ فارسی

بزیشه کنجد در روغن نشسته . ارده

معنی کلمه راشی در دانشنامه عمومی

ربی شلومو اسحاق ( عبری:רבי שלמה יצחקי ) که با سرنام راشی ( عبری: רש"י ) شناخته می شود؛ نویسنده یهودی مشهور قرن یازدهم است که بیشتر به دلیل شرح و تفسیرش بر تلمود و تنخ شهرت یافته است. او در تروا فرانسه زاده شده بود؛ در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی به یشیوا یا دانشکده ورمز رفت و از آنجا به دانشکده مایانز شتافت. در سال ۱۶۰۷، راشی یشیوا خاص خود را بنیان نهاد. تفسیر راشی بر تلمود در آخرین سالهای زندگیش پایان یافت؛ این تفسیر تقریباً تمام تلمود بابلی را پوشش می دهد.
• اهالی تروا، فرانسه
• خاخام های اهل فرانسه
• خاخام های سده ۱۲ ( میلادی )
• درگذشتگان ۱۱۰۵ ( میلادی )
• ربی های سده ۱۱ ( میلادی )
• ریشونیم
• زادگان ۱۰۴۰ ( میلادی )
• نویسندگان سده ۱۱ ( میلادی ) اهل فرانسه
• نویسندگان سده ۱۲ ( میلادی ) اهل فرانسه
• نویسندگان مرد اهل فرانسه
• ورمز، آلمان
• الهی دانان یهودی سده ۱۲ ( میلادی )
• مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های بدون منبع
• جعبه زندگینامه که از پارامتر دین استفاده می کند
• مقاله هایی که از جعبه های اطلاعات افراد با پارامتر دین یا مذهب استفاده می کنند
• مقاله ها با اچ کاردها
• پیوند رده انبار در ویکی داده است
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های ISNI
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های VIAF
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های WORLDCATID
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های BIBSYS
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های BNE
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های BNF
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های CANTICN
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های GND
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های J9U
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های LCCN
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های NKC
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های NLA
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های NTA
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های PLWABN
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های SELIBR
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های VcBA
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های DTBIO
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های CINII
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های FAST
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های RERO
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های SNAC - ID
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های SUDOC
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های Trove
• همه مقاله های خرد
• مقاله های خرد نویسندگان

معنی کلمه راشی در دانشنامه آزاد فارسی

راشی (۱۰۴۰ـ۱۱۰۵م)(Rashi)
(کوته نوشت نام ربّی شِلومو بن اسحاق) عالم و مفسر مشهور یهود. او تفسیرهای معتبری بر کتاب مقدس عبری و بخش اعظم تلمود نوشت و از بزرگ ترین مراجع شریعت یهود بود. راشی در ماینتس و وُرمس تحصیل کرد، مدرسه ای تلمودی در تروا پی افکند، و معلم و مقتدای پرطرفداری شد. با کمال ایجاز و نهایت سادگی سخن می گفت، از جدل و بغرنج سازی پرهیز می کرد، و بر دستور زبان و بیان منطقی تأکید داشت. گاه برای توضیح عبارتی نامأنوس در کتاب مقدس عبری از واژه های فرانسوی یا آلمانی بهره می گرفت، ضمن این که به آداب موعظه گویی نیز پای بند بود. شرح کتاب مقدس او که در ۱۴۷۵م به زبان عبری به چاپ رسید، به لاتین ترجمه شد و نخستین مترجمان آلمانی کتاب مقدس از آن استفاده کردند.

معنی کلمه راشی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به رشوه دهنده در فقه راشی گفته می شود.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۳۳.
...

معنی کلمه راشی در ویکی واژه

رشوه دهنده و رشوه گیرنده. راشیتیسم
عارضة نرم شدن استخوان‌های بدن که بر اثر کمبود ویتامین D و کمبود املاح کلسیم در بدن حاصل می‌شود.

جملاتی از کاربرد کلمه راشی

در بساطش بجز از مرتشی و راشی نیست
هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی چشم از نظرم پوشی و خون از مزه پاشی
إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً این چه می‌پرستید فرود از اللَّه بتان است، وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً و کاریست که شما در میگیرید و شما می‌سازید و می‌تراشید بدروغ، إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ اینان که می‌پرستید فرود از اللَّه، لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً شما را روزی ندادند و بر آن توانا نه‌اند، فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ بنزدیک اللَّه روزی جویید وَ اعْبُدُوهُ و او را پرستید وَ اشْکُرُوا لَهُ و او را آزادی کنید إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (۱۷) با او خواهند برد شما را.
گهی سینه گهی دل می خراشید ز جان جز نقش جانان می تراشید
به فراشی کواکب در جنابش به سرهنگی سعادت در رکابش
بفراشیش، باد گلشن موکل، بسقائیش، ابر بهمن مواظب
صنما خرگه توم که بسازی و برکنی قلمی‌ام به دست تو که تراشی و بشکنی
آقاخان جوان یک اسکی‌باز مسابقه‌ای در سراشیبی بود و در المپیک زمستانی ۱۹۶۴ برای ایران مسابقه داد.
معنی بکر تراشی چه بود، کوه کنی خامه فکر کم از تیشه فرهاد نشد
خود را چو مرده بینیم بر گور خود نشینیم خود را چو زنده بینیم در نوحه رو خراشیم
تا چند سخن تراشی و رنده زنی؟ تا کی به هدف تیرِ پراکنده زنی؟