راستکاری. ( حامص مرکب ) عمل راستکار. درستکاری. دیانت. تدین. درستی : گر امید تو رستگاری بود در آن کوش تا راستکاری بود.دقیقی.راست کاری پیشه کرده ست از برای آنکه نیست در قیامت هیچکس جز راستکاران رستگار.انوری.چند سالم یتاقداری کرد راست بازی و راستکاری کرد.نظامی.نیک دانید کانچه می گویم راستکاری و راستی جویم.نظامی.اندرین رسته راستکاری کن تا در آن رسته رستگار شوی.سعدی.تسدید؛ راستکاری. ( منتهی الارب ). و رجوع به راستکار شود.
معنی کلمه راستکاری در فرهنگ عمید
درستکاری، راستی و درستی.
معنی کلمه راستکاری در فرهنگ فارسی
۱ - درستکاری . ۲ - تقدس تدین . ۳ - امانت . ۴ - عدالت .
جملاتی از کاربرد کلمه راستکاری
تو در هنگام گردش بر خلاف چرخ وارونی فلک کژ رو بود تو راستکاری راست قانونی
کسی را که شد قول و فعلش یکی برو نیست در راستکاری شکی
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند، کُونُوا قَوَّامِینَ بر استاد دارید، بپای ایستید، بِالْقِسْطِ براستکاری و داد دهی، شُهَداءَ لِلَّهِ و گواهان بودن خدای را براستی، وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ ور همه بر نفس شما بود، أَوِ الْوالِدَیْنِ یا بر پدر و مادر بود، وَ الْأَقْرَبِینَ یا بر خویشان، إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا اگر توانگر بود، أَوْ فَقِیراً یا درویش بود، فَاللَّهُ أَوْلی بِهِما که خدای اولیتر بهر دو، فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوی بر پی بایست خود مایستید، أَنْ تَعْدِلُوا که داد نکنید، وَ إِنْ تَلْوُوا و اگر در کار شوید، أَوْ تُعْرِضُوا یا روی گردانید، فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً (۱۳۵) خدای بآنچه شما میکنید دانا است و آگاه همیشهای.