رابر
معنی کلمه رابر در لغت نامه دهخدا

رابر

معنی کلمه رابر در لغت نامه دهخدا

رابر. [ ب ُ ] ( اِخ ) قصبه مرکز دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 36 هزارگزی خاور بافت انتهای راه فرعی بافت به رابر. محلی است کوهستانی و سردسیر و سکنه آن 3314 تن است. آب آن از رودخانه و قنات و محصول آن غلات وحبوبات و میوه های آن به خوبی معروف است. شغل اهالی زراعت و دکانداری است. راه فرعی ، پاسگاه نگهبانی ، فرهنگ ، بهداری ، تلگرافخانه و دبستان دارد. ساکنان از طایفه خالو هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
رابر. [ ب ُ ] ( اِخ ) یکی از دهستانهای بخش بافت شهرستان سیرجان. این دهستان در شمال خاوری بافت واقع و حدود آن بشرح زیر است : از طرف شمال به دهستان قلعه عسکر، از طرف خاور به بخش ساردوئیه ، از جنوب به دهستان کوشک و از باختر به دهستان بزنجان. محلی کوهستانی و سردسیر است و تمام قراء آن در دامنه ودره های جنوبی کوه شاه واقع و آب مشروب آن از چشمه سارها است. خطالرأس ارتفاعات حد طبیعی دهستان رابر و بخش مشیز میباشد و بزرگترین قله کوه شاه بیش از چهارهزار گز ارتفاع دارد. محصول عمده دهستان : غلات ، حبوبات ، میوه های درختی ، اشجار، پشم ، پوست ، کرک ، توتون سبز و شغل سکنه زراعت و گله داری و مکاری است. صنایع دستی قالی بافی بدون نقشه که بخوبی معروف است. این دهستان از 54 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود دوهزار و پانصد تن است. قراء مهم آن بشرح زیراست : جواران ، ده عسکر، پشت کوه ، رودخانه. راه فرعی و یک رشته سیم تلفن از مرکز دهستان به قصبه بافت مرکز بخش وجود دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
رابر. [ ب َ ] ( اِخ ) موضعی است در کوههای دوهزار مازندران. ( سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 153 ).

معنی کلمه رابر در فرهنگ فارسی

موضعی است در کوههای دو هزار مازندران

معنی کلمه رابر در فرهنگ اسم ها

اسم: رابر (پسر) (کردی) (تلفظ: rabar) (فارسی: رابر) (انگلیسی: rabar)
معنی: پیشوا و رهبر

معنی کلمه رابر در دانشنامه عمومی

رابُر، یکی از شهرهای کوهستانی و سردسیر استان کرمان و مرکز شهرستان رابر است. این شهر در دامنه جنوبی کوه شاه قرار دارد و سرچشمه هلیل رود جیرفت از این شهر می باشد. رابر یکی از شهرهای مرتفع ایران به شمار می رود. بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ مرکز آمار ایران، جمعیت شهر رابر برابر ۱۳٬۲۶۳ نفر است. شهر رابر در سال ۱۳۴۱ دارای شش محله ( قلعه – توده و علیا – دیوران – کشکوئیه – موردوئیه _ باغ خواجه حسن ) بوده است.
«رابُر» به راه بریدن، طی کردن و پیمودن راه گویند. ساکنان اولیهٔ رابُر، برای رسیدن به این محل، مجبور شده اند که تعداد زیادی از درختان جنگلی را ببُرند و راهی برای رسیدن به این منطقه ایجاد کنند. بدین سبب، راهیان این منطقه راه طولانی طی کرده اند و راه را با بریدن درختان جنگلی ایجاد کرده و در اصطلاح راه بُر گفته اند. [ نیازمند منبع]
آب و هوای شهر رابر به دلیل قرار گرفتن در دامنه کوه های مرتفع و نیز ارتفاع بالا از سطح دریا معتدل و کوهستانی است. رابر تابستان های کوتاه و خنک و زمستان های سردی دارد. لازم است ذکر شود که رابر یکی از بلندترین شهرهای کشور است که در دامنه کوه های مرتفع از جمله کوه شاه قرار دارد. رودخانه هلیل رود از ارتفاعات رابُر، سرچشمه می گیرد.
وصیف رابر از نسخهٔ خطی مجموعهٔ ناصری ( جغرافیای ایالت کرمان در عهد ناصری ) «قریهٔ رابر: قریه ایست دلگشا و قطعه ایست مسرت بنا. به خوبی آب و هوا موصوف و به حیثیت نزهت و صفا بین آن قراء معروف. مشتمل است بر باغات بسیار و بساتین بی شمار. اکثر مردم آنجا به صباحت منظر، شهره و از متاع حسن و ملاحت با بهره اند؛ و از فواکه آنجا آنچه ممتاز و قرین به امتیاز است، سیب است که گویا لطافت و آب رنگ از رخسار گلرخانش نصیب، و شعر جناب شیخ رحمه الله این مطلب را شاهدی است، قریب. بیت: سیب گویا وداع یاران کرد کش بود نیم سرخ و نیمی زرد آبش رود و هوایش فرح نمود، در دامن کوهی رفیع و قله جبالی منیع واقع و اطرافش نسبت به سایر کوهستان واسع است. منبع آبش همان کوه است که ذکر آن در شرح کارزار و قلعه عسکر بیان شد؛ زیرا که این کوه بلند «الوند مانند» مابین کارزار و رابر است، چنانچه کارزار و قلعه عسکر به سمت شمال آن کوه است، نیز رابر سمت جنوبش واقع شده. الحق این کوه «البرز شکوه» از بسیاری برف در سالی دو ماه از برف تهی است، بلکه اغلب مغاره و درّهای او را هرگز خالی از برف ندیده و نشنیده اند. گیاهای آن کوه بسیار و خواص و فواید گیاه آن بی شمار است. کوه مذکور موسوم و مشهور به «کوه شاه قطب الدین حیدر» است و در سنوات که به سبب نزول رحمت بسیار، سیل های بی شمار از یمین و یسار آن قریهٔ خلدآثار در گذار و به سمت جیرفت و رودبار می رود و اهل آن قریه هم اگر محتاج به آب باشند، به قدر شرب مزارع و باغات خود می گیرند و اگر سالی هم کم رحمت اتفاق افتد نیز به قدر کفایت زراعت و بساتین آنجا می آید که زیانی به آنجا نمی رسد. اغلب مزارع آنجا قنات هم دارد؛ غرض از خشکسال، نقصان به آن ها نمی رسد. برخلاف سایر قراء رودآب از آنجاست که مردم آنجا نسبت به سایر بلوکات صاحب مایه و استطاعت و ارباب دولت و بضاعتند و به قدر چهار صد خانوار در آنجا تمکن دارند و روزگار به خرمی می گذرانند و رعایای آنجا، مثل سایر بلوک اقطاع، به کرایه کشی مشغولند، و رؤسای آنجا، فی زماننا، خوانین ده دیوان و از منتسبان نواب شاهزاده آزاده، فتح الله میرزایند ( ۱ ) . و خالصهٔ آنجا که موسوم به ده دیوان است، در بدو طلوع آفتاب سلطنت حضرت خاقان کشورستان و پادشاه جم جاه، دارا دربان فتحعلی شاه ـ نورالله تربته ـ به تیول و سیورغال آن ها برقرار و اناث و ذکور آن سلسله، ریزه خوره خوان احسان این دولت جاوید عدّت، گیتی مدارند؛ و بیوت و باغات آنجا در هم و به غایت خرم است و قلعه خارج از باغات و ده دارد که حصاری کشیده و چهار برجی و سردری و عمارتی که یک صد درب خانوار در آن بسر توان برد، دارد؛ و در حوالی قلعه هم به قدر یک صد خانوار عمارت دارد که دو درب مسجد و دو درب حسینیه و یک درب حمام در آنجا ساخته اند و تفصیل مزارعات به قرار این است. مراد فتح الله میرزا شعاع السلطنه است. در سال ۱۲۰۷ق؛ که فتحعلی شاه از جانب آقا محمد خان قاجار مأمور تصرف و نظم کرمان گردید، در رابر با دختر عسکر کفش دوز ـ فاطمه خانم رابری، سنبل باجی ـ ازدواج کرد، و فتح الله میرزا شعاع السلطنه و فخرالدوله و والیه از این خانم می باشند. در ضمن علی اکبرخان رابری، برادر این زن، ملقب به خالو شد و اولاد و اقوام او در این ناحیه معروف به خالویی هستند و یکی از دهات آنان حدود ده دیوان نیز به آنان تیول داده شد. شغل اهالی کشاورزی سنتی و دکان داری است. به گزارش خبرگزاری کشاورزی جمهوری اسلامی ایران قدیمی ترین گردوی جهان در شهرستان رابر و در بخش هنزا قرار دارد قدمت آن را یک هیئت المانی بیش از ۲۰۰۰{۲هزار}سال تخمین زده است.

معنی کلمه رابر در دانشنامه آزاد فارسی

رابُر
شهری در استان کرمان، شهرستان بافت، و مرکز اداری بخش رابُر. در منطقه ای کوهستانی در ۱۱۴کیلومتری جنوب غربی کرمان و ۳۰کیلومتری شرق شمالی بافت، سر راه بافت به جیرفت، و در دامنۀ جنوبی کوهستان لاله زار قرار دارد. رودخانۀ رابُر از کنار این شهر می گذرد. ارتفاع آن ۲,۳۲۰ متر است. اقلیم آن سرد و خشک و جمعیت آن ۱۲,۷۰۷ نفر است (۱۳۸۵). از مرتفع ترین شهرهای ایران محسوب می شود.

جملاتی از کاربرد کلمه رابر

همه خلق را در ممالک به مال برابر نهادن چو باشد محال
گیرم که به سدره سرکشد سرو با قد تو کی شود برابر
کوش که با فلک زنی طنطعنه برابری
در مشربی که مسلک و منزل برابر است موج عنان گسسته به ساحل برابر است
مصحف رخسار اگر بنموده است در برابر گیسوی زنار داشت
من که یک جام به صد عمر برابر نکنم تا تو ساقی نشوی دست به ساغر نکنم
آبی که دل سیاه نگردد ز منتش هر قطره اش به چشمه حیوان برابرست
گفتم این نازنین برادر من که چو جان بود در برابر من
آن جا که بی محابا تیرِ بلا روان شد مردی تمام باید تا در برابر آید
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱٬۰۸۶ نفر (۳۱۱ خانوار) بوده‌است.
عشق تو نشاند عقل و دین را برابرش تیز آنجهانی