معنی کلمه رابر در لغت نامه دهخدا
رابر. [ ب ُ ] ( اِخ ) یکی از دهستانهای بخش بافت شهرستان سیرجان. این دهستان در شمال خاوری بافت واقع و حدود آن بشرح زیر است : از طرف شمال به دهستان قلعه عسکر، از طرف خاور به بخش ساردوئیه ، از جنوب به دهستان کوشک و از باختر به دهستان بزنجان. محلی کوهستانی و سردسیر است و تمام قراء آن در دامنه ودره های جنوبی کوه شاه واقع و آب مشروب آن از چشمه سارها است. خطالرأس ارتفاعات حد طبیعی دهستان رابر و بخش مشیز میباشد و بزرگترین قله کوه شاه بیش از چهارهزار گز ارتفاع دارد. محصول عمده دهستان : غلات ، حبوبات ، میوه های درختی ، اشجار، پشم ، پوست ، کرک ، توتون سبز و شغل سکنه زراعت و گله داری و مکاری است. صنایع دستی قالی بافی بدون نقشه که بخوبی معروف است. این دهستان از 54 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود دوهزار و پانصد تن است. قراء مهم آن بشرح زیراست : جواران ، ده عسکر، پشت کوه ، رودخانه. راه فرعی و یک رشته سیم تلفن از مرکز دهستان به قصبه بافت مرکز بخش وجود دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
رابر. [ ب َ ] ( اِخ ) موضعی است در کوههای دوهزار مازندران. ( سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 153 ).