دم در

معنی کلمه دم در در فرهنگ معین

کشیدن ( ~. دَ.کِ دَ ) (مص ل . ) ۱ - سکوت کردن ، خاموش شدن . ۲ - مردن ، نفس بند آمدن .

معنی کلمه دم در در ویکی واژه

سکوت کردن، خاموش شدن.
مردن، نفس بند آمدن.

جملاتی از کاربرد کلمه دم در

دوش می رفت و آه می کردم در پی او نگاه می کردم
با اصرار مردم در سال ۱۹۷۳ میلادی نامزد مجلس مؤسسان مشروطهٔ بحرین شد و با بالاترین رای به مجلس راه یافت.
اندر چمن گل چو نظر می کردم در چهره او چو نور پیداست دگر
ره شرعت سپردم این زمان من نهادم در برت کون و مکان من
زان همه امّیدها که بودم در دل نیست کنون غیرِ ناامیدی حاصل
می خوردم می خوردم در شهرت می گردم سرتیزم سرتیزم پربادم پربادم
تو مرد ره چه دانی زیرا که مرد ره را اول قدم درین ره بر چرخ هفتمین است
امطمیر مسجد های زیادی دارد که مردم در آنها عبادت میکنند
نبودم در فراقت ای نگارین بجز جانی که در پای تو کردم
پس فرخی خاموش گشت و دم در کشید تا غایت مستی امیر. پس برخاست و آن قصیدهٔ داغگاه برخواند.
شدی همدم درون دیده با اشک همانا عزم بیرون داری ای دل
تحقیقات کارلسن، لوونستین و سپی (۲۰۰۹) مشخص کرد که مردم در اسکاندیناوی ارزش سرمایه‌گذاری‌های خود را ۵۰ تا ۸۰ درصد کمتر در بازارهای بد جستجو می‌کنند.
شکست‌های بازار ناشی از عدم دریافت اطلاعات کافی یا مناسب دربارهٔ مواردی مانند قیمت‌ها توسط بازار می‌باشد؛ مثلاً در حال حاضر بازار به هیچ روشی نمی‌تواند هزینه یا ضرر آلودگی را برای جامعه بفهمد.
بیشتر مردم در این ولایت به زبان فارسی سخن می‌گویند.
در صفا چون صبحدم در تازه رویی چون بهار صد گلستان سنبل و گل در گریبان آمده