درفک. [ دَ ف َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان طبس بخش صفی آباد شهرستان سبزوار واقع در 40 هزارگزی جنوب صفی آباد و 11 هزارگزی جنوب راه آهن ، با 1001 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ). درفک. [ دَ ف َ ] ( اِخ ) ( کوه... ) نام کوهی میان رشت و رودبار. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
معنی کلمه درفک در فرهنگ فارسی
نام کوهی میان رشت و رودبار
معنی کلمه درفک در دانشنامه آزاد فارسی
دَرْفَک کوهی نیمه جنگلی در استان گیلان، شهرستان رودبار، با ارتفاع ۲۶۹۸ متر. در ۲۷کیلومتری شرق شمالی رودبار قرار دارد. مناظر طبیعی زیبایی در آن دیده می شود. راه روستایی تنکابن به دیلمان از دامنۀ جنوبی آن می گذرد.
معنی کلمه درفک در ویکی واژه
درفک (جمع درفکها) #
جملاتی از کاربرد کلمه درفک
به ضمیر همچو گلخن سگ مرده درفکندم ز ضمیر همچو گلشن گل و یاسمن بچیدم
در میان ساکنان نقاط جنگلی شمال ایران راش از اسامی متفاوتی برخوردار است. مردمان تالش، کلارستان، شهسوار، کلاردشت، کجور آن را راش، در منجیل و عمارلو راج، در آستارا قزل کز، در کوه درفک و طوالش آلاش و الوش، در مازندران مرس، در نور چلر و در گرگانرود قزل آغاج، مینامند.
عشق را گه تاج ساز و بر سر عشاق نه زلف را گه طوق کن در حلق مردان درفکن
ز بود حق چو صورت برفکندیم خود اندر ذات آن حق درفکندیم
قدمت این منطقه به سه هزار سال قبل، زمان حکومت امارد در خورگام میرسد. به احتمال زیاد با وجود این که پایتخت این حکومت، امل، در مازندران قرار دارد، قلههای درفک یا اطراف ان شاهنشین بوده و بسیاری از پادشاهان این حکومت در آن نزدیکی دفن شدهاند.
در عشق تو خرقه درفکندم تا خود پس ازین چه رنگم آید
گر نظر علی بمن درفکند نظاره ای از پس مرگ بخشدم زندگی دوباره ای
درفکندی در سر و جان فتنهای ای حیات جان و سر شاد آمدی