دثار

معنی کلمه دثار در لغت نامه دهخدا

دثار. [ دِ ] ( ع اِ ) جامه بر تن و آن بالای شعار باشد از جامه ها. ( منتهی الارب ). جامه بر تن. ( ناظم الاطباء ). جامه که بتن ملصق نباشد مانند چادر و جبه و عبا و آن بر روی شعار قرار گیرد از جامه ها. ( از ناظم الاطباء ). مقابل شعار. جامه که بر بالای جامه دیگر پوشند و آن جامه زیرین را شعار گویند. ( آنندراج ). جامه بیرونی. آنچه بر زبرپوشند. جامه که بر بالای جامه پوشند. جامه بر تن فوق شعار. جامه زبرپوش. روپوش. زبرپوش. جامه روی. مقابل جامه زیرین. هر جامه که به بدن ملصق نباشد و آنرا بر جامه دیگر پوشند مثل چادر و رضائی. ( غیاث ). جامه روی پوش. ج ، دُثُر. ( مهذب الاسماء ) :
هم با شعاع باشد هم با شرار باشد
زینش شعار باشد زانش دثار باشد.منوچهری.علی بود مردم که اوخفت آن شب
بجای نبی بر فراش و دثارش.ناصرخسرو.شعار و دثارم ز دینست و علم
همین بد شعار و دثارعلی.ناصرخسرو.گه بر تن گروهی درددثار عمر
گاهی ز خون قومی سازد شعار تیغ.مسعودسعد.ملک افتخار کردی و امروز ملک را
جز جاه و دولت تو شعار و دثار نیست.مسعودسعد.شعار و دثار من متناسب باشد. ( کلیله و دمنه ). هر که طاعت را شعار و دثار خویش کند از ثمرات دنیا و عقبی بهره ور گردد. ( کلیله و دمنه ). و بر شعار و دثار اخلاف آثارثنای اسلاف هویدا نگشتی. ( تاریخ بیهق ص 9 ).
خوش دمست او و گلویش بس فراخ
با شعار نو دثار شاخ شاخ.مولوی.چون نباشد طفل را دانش دثار
گریه و خنده ش ندارد اعتبار.مولوی.عالی منزلت ممالک مدار متعالی منقبت معالی دثار. ( حبیب السیر چ کتابخانه خیام ج 3 ص 1 ). || در اصطلاح تصوف جامه ای که بالای شعار می پوشند مانند جبه و فرجی و غیره. این عمل را در مرتبت کمال عبودیت و بعد از آنکه حقوق شرعی را انجام داده و بمرتبت کمال رسیده باشند و طریقت و شریعت را ملزم بدارند انجام دهند. ( فرهنگ فارسی معین ). || آنچه خفته بر خود پیچد. ( از اقرب الموارد ). || عامه. مقابل خاصه. در حدیث انصارست که : انتم الشعار و الناس الدثار؛ یعنی شما خاصه اید و مردم عامه اند. ( از اقرب الموارد ).
دثار. [ دِ ] ( اِخ ) قطان ضبی است. ( منتهی الارب ).
دثار. [ دِ ] ( اِخ ) ابن محارب بن دثار محدث است. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه دثار در فرهنگ معین

(دِ ) [ ع . ] (اِ. ) روپوش ، لباسی که روی لباس های دیگر پوشند.

معنی کلمه دثار در فرهنگ عمید

لباسی که روی لباس های دیگر بر تن کنند، مانند جبه و عبا، روپوش، بالاپوش، لباس رو.

معنی کلمه دثار در فرهنگ فارسی

روپوش، بالاپو ، لباس رو، جبه وغبا، فوق شعار
( اسم ) ۱ - جامه رویین روپوش لباس رویی مقابل شعار . ۲ - جامه ای که بالای شعار می پوشند مانند : جبه و فرجی و غیره . و این عمل را در مرتبت کمال عبودیت و بعد از آنکه حقوق شرعی را انجام داده بمرتبت کمال رسیده باشند و طریقت و شریعت را ملزم بدارند انجام دهند .

معنی کلمه دثار در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دثار لباسی است که روی لباسهای دیگر می پوشند.
دثار به لباسی گویند که روی لباسهای دیگر بر تن می کنند و نیز چیزی مانند چادر و پتو که شخص هنگام خوابیدن روی خود می اندازد.
کاربرد دثار در فقه
عنوان یاد شده در باب طهارت به کار رفته است.
جواز تیمم بر دثار
تیمم با امکان وضو یا غسل صحیح نیست، مگر در مواردی، از جمله برای خوابیدن که بنابر قول مشهور، تیمم بر دثار (لحاف یا لباس) مطلقا، حتی بدل از غسل صحیح است. برخی، مشروعیت آن را تنها به بدل از وضو اختصاص داده اند و برخی، قدر متیقن آن را صورتی دانسته اند که پس از قرار گرفتن شخص در رختخواب، متذکر شود که وضو ندارد.

معنی کلمه دثار در ویکی واژه

روپوش، لباسی که روی لباس‌های دیگر پوشند.

جملاتی از کاربرد کلمه دثار

جدا نبود و نباشند ملت ایران ز طبع و خوی و شعار و دثار پاکستان
گذشته نثرش از نثره شعرش از شعری ولی نه نثر دثارش بود نه شعر شعار
هوش من چند برد شاهد ضحاک شیم خون من چند خورد دلبر ضحاک دثار
ملک افتخار کردی و امروز ملک را جز جاه و دولت تو شعار و دثار نیست
عدل و حق را سعی و عون تو یسارست و یمین ملک و دین را امر و نهی تو شعارست و دثار
شعار و دثارم ز دین است و علم هم این بد شعار و دثار علی
ای شاه ز قاآنیت ار هیچ خبر نیست باری خبرت‌ هست ‌کش‌از مدح دثارست
شریعت را شعار خویش سازد طریقت را دثار خویش سازد
شریعت را شعار خویش سازی طریقت را دثار خویش سازی
قوله: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ، مؤمنان ایشانند که از خدای ترسند. درین آیت ترس از شرط ایمان نهاد، هم چنان که جایی دیگر گفت: وَ خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ترس زینهار ایمان است و حصار دین است و شفیع گناهان است، هر دل که در آن ترس نیست آن دل خراب است و معدن فتنه و از نظر اللَّه محروم. درین آیت گفت مؤمنان ایشان‌اند که در یاد کرد اللَّه دلهاشان بترسد و بلرزد. جایی دیگر گفت: الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ اشارت است که مؤمنان ایشان‌اند که در یاد اللَّه دلهاشان بیاساید و آرمیده گردد، آن نشان مبتدیان است و این وصف الحال منتهیان، بنده در بدایت روش خویش پیوسته میگرید و می‌زارد و می‌نالد چندان از بیم فراق بگرید که نداء أَلَّا تَخافُوا بسر وی رسد. از بیم فراق بروح وصال باز آید، در آن مقام بیاساید و بنازد و دلش بیارامد، اینست که میگوید جل جلاله: تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ. و گفته‌اند: وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وصف مرید است، تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ نعت مراد است. وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ اهل شریعت را شعار است. تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ ارباب حقیقت را دثار است. وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ مقام روندگان است. تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ نشان ربودگان است. رونده در راه شریعت بامید نعمت بر مقام خدمت، ربوده بر بساط حقیقت نواخته قربت و زلفت بار از ولی نعمت.