خودپسندی

معنی کلمه خودپسندی در لغت نامه دهخدا

خودپسندی. [ خوَدْ / خُدْ پ َ س َ ] ( حامص مرکب ) تکبر. غرور. نخوت. ( ناظم الاطباء ). خودستایی. کبر. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
نیکنامی خواهی ای دل بابدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود.حافظ.

معنی کلمه خودپسندی در فرهنگ عمید

خودپسند بودن، تکبر، غرور.

معنی کلمه خودپسندی در فرهنگ فارسی

تکبر غرور
عمل خود پسند

جملاتی از کاربرد کلمه خودپسندی

پیامبر(ص) فرمود: سه چیز هلاک آورد: بخل مسلط بر آدمی، پیروی از هوی، و خودپسندی. و اگر بخل آدمی با کار او بر وی چیره شود. به همان که می پندارد مصلحت اوست، به هلاکت افتد.
کزینسان است رسم خودپسندی چنین افتند مستان از بلندی
می کند هر چند چشم شور طوفان در گزند خودپسندی مرد را عین الکمال دیگرست
گر به ذکر حق بلندی بایدت ترک عجب و خودپسندی بایدت
روح بی پندار، زر بی غش است آتشست این خودپسندی، آتش است
نیکنامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار خودپسندی جانِ من برهانِ نادانی بود
نیک نامی خواهی ای دل با بَدان صحبت مدار خودپسندی جانِ من بُرهانِ نادانی بُوَد
دویم آنکه در خانه خویش نیز هر هنگام برگ آرامش آرید و ساز رامش، شما کار بر آن باشد که اگر مرا بدان کاشانه کار افتد یا شما را درین آشیانه گذار، دمی دو از در دلخواه یارای دانش و دیدی بود و پروای گفت و شنیدی. اگر این دو خواهش را نیز خوار گیرید و باد پندارید، از سر مهر و خرسندی نه رنجش و خودپسندی بردباری و سازگاری خواهم کرد، و همچنان بی بویه پاداش پاس یاری خواهم داشت. چون پای نام و ننگ در میان است و بدکیشان را از چپ و راست تیر نکوهش در کمان، از نگارش این مایه گزارش گریز و گزیری نبود. هر دو را سود سودای زندگانی بی زیان باد و خرم بهار کامرانی بی تاب تموز و باد خزان.
از آن ترسم که طوق خودپسندی شود در گردنم تا حشر بندی
عهد با بالابلندی بسته ای دل به شوخی خودپسندی بسته ای