خوابیدگی
معنی کلمه خوابیدگی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه خوابیدگی در فرهنگستان زبان و ادب
جملاتی از کاربرد کلمه خوابیدگی
فتنه را بیداری دولت بود خواب گران خوش نباشد صاحبان جاه را خوابیدگی
زخط گفتم به اصلاح آید آن ظالم، ندانستم که از خوابیدگی دور و دراز این راه می گردد
راه با خوابیدگی دامان منزل را گرفت بر زمین چسبیده چون سنگ نشان ما همچنان
عزم صادق را مده از کف که با خوابیدگی سر ز جیب منزل مقصود راه آرد برون
چون تواند سبزه زیر سنگ قامت راست کرد؟ سنگ ره شد صائب گمراه را خوابیدگی
دشمن غافل ز زیر پوست می آید برون پای کاهل طینتان، سنگ ره خوابیدگی است
کی کند غافل دل آگاه را خوابیدگی؟ از رسیدن نیست مانع راه را خوابیدگی
در حجاب ابر غافل نیست از ذرات، مهر پرده بینش نگردد شاه را خوابیدگی
جمع سازد در کمین صیاد خود را بیشتر می کند بیدارتر آن ماه را خوابیدگی
تیغ لنگردار را در قطع، دست دیگرست بال و پر گردد دل آگاه را خوابیدگی