خطاکار

خطاکار

معنی کلمه خطاکار در لغت نامه دهخدا

خطاکار. [ خ َ ] ( ص مرکب ) اشتباه کننده. سهوکننده. || گنه کار. بزهکار. عاصی. ( ناظم الاطباء ). خاطی. مجرم. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
بگفت ای نگون بخت بدبخت زن
خطاکار ناپاک ناپاک تن.؟ ( قصص الانبیاء جویری ص 77 ).من با تو چونیستم خطاکار
خود را بخطا کنم گرفتار.نظامی.

معنی کلمه خطاکار در فرهنگ عمید

کسی که مرتکب خطا شده است، بزه کار.

معنی کلمه خطاکار در فرهنگ فارسی

اشتباه کننده سهو کننده

معنی کلمه خطاکار در دانشنامه عمومی

خطاکار ( انگلیسی: The Blunderer ) رمانی مهیج از پاتریشا های اسمیت است.

جملاتی از کاربرد کلمه خطاکار

گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود دزد گفت از مردم آزاری چه سود
جز خطاکاری ازین شاه نمی باید خواست کانچه ما در او بینیم سراسر به خطاست
کی به عمر از ما خطاکاران خطایی دید دوست کونشد ستار عیب ما وغفاری نکرد
اگر نرسی که ناگه نفس خود کام به میدان خطاکاری نهد گام
آنی یکی را با جگر این را به دامن بین شرر بر کف از جور خطاکاران امت درنگر
می نهند انگشت برحرفم خطاکاران همان گرچه از افکار صائب بی نظیر عالمم
نیاید جز خطاکاری ز ما هیچ ز ما صادر نگردد جز خطا هیچ
منم مانده گرفتار بدین نفس خطاکار به رحمت نگهم دار ازین دشمن غدار
سربریدن یا گردن‌زدن در قوانین ملی کشورهای عربستان سعودی، قطر، سودان مجاز شمرده شده‌است، اما عربستان سعودی تنها کشوری است که در آن خطاکاران به این روش اعدام می‌گردند.
آنچه شیران قوی پنجه به نخجیر نکرد آهوش چشم خطاکار تو با شیر کند
سیه رویی ست بنما رو سپیدش خطاکاری ست بگذر از خطایش