قوی پنجه
معنی کلمه قوی پنجه در فرهنگ عمید
۲. آن که زور بازو دارد.
معنی کلمه قوی پنجه در فرهنگ فارسی
معنی کلمه قوی پنجه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه قوی پنجه
عقاب قوی پنجه باز دمان گل تازه بشکفته سرو جوان
بلند و قوی پنجه، سخت و سطبر بدامانش آویخته دست ابر
که اگر گم شود از بیشه غزالی بمثل می کند عدل قوی پنجه تو ناخن شیر
چو دستوری از شاه دین یافتند دو شیر قوی پنجه بشتافتند
من قوی پنجه و چشم تو ز بیماران است کس شنیدهست قوی کشتهٔ بیمار بود
تو قوی پنجه شکارافکن و من صید ضعیف ترسم از ضعف به گوشت نرسد فریادم
ز شاخ توکل ثمر یافته قوی پنجه ی آز را تافته
نه ز رد خسی دلش رنجه نز قبول کسی قوی پنجه
من آن عقاب قوی پنجه ام که دست قضا فکنده است به دامم به طمع دانه تو
به فولاد باز برو پنجه کن قوی پنجه گان را برورنجه کن