خشم آلود

معنی کلمه خشم آلود در لغت نامه دهخدا

( خشم آلود ) خشم آلود. [ خ َ / خ ِ ] ( ن مف مرکب ) غضبناک. خشمناک. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). خشمگین. غضب آلود. مغضب. ( یادداشت بخط مؤلف ) : روباهان را زهره نباشد از شیر خشم آلود. ( تاریخ بیهقی ).
قلاده نیم گسل گشت و شیر خشم آلود.اثیرالدین اخسیکتی.وحشی تیزچنگ خشم آلود
کز دم آتشین برآرد دود.نظامی.

معنی کلمه خشم آلود در فرهنگ عمید

( خشم آلود ) خشمناک، غضبناک، برآشفته.

معنی کلمه خشم آلود در فرهنگ فارسی

( خشم آلود ) ( صفت ) غضبناک خشمناک .
غضبناک خشمناک

جملاتی از کاربرد کلمه خشم آلود

ای دو عالم رشحه ای از جود تو ملک دنیا جود خشم آلود تو
بس که تند و تلخ و خشم آلود آن بدخو نشست چین چو جوهر عاقبت بر تیغ آن ابرو نشست
منم کم دوست ناخشنود گشته‌ست منم کم بخت خشم آلود گشته‌ست
بی شفق هرگز بساط چرخ خشم آلود نیست دایم از خون چنگ و دندان پلنگ آلوده است
گاه از دور فلک خشنودی گاهی آزرده و خشم آلودی
نخواهم من که خشم آلود گردی چنان خواهم که تو خشنود گردی
منم زیان رده ی شرمسار خشم آلود بدست چرخ مقامر چو مردم مقهور
در ۱۱ مارس روز خشم مخالفان حکومت عربستان در شهر قطیف با شعار (به عربی: لاشیعیة لاسنیة وحدة وحدة اسلامیة) به فارسی: «نه شیعه نه سنی فقط وحدت اسلامی» دست به تظاهرات خشم آلود زدند که با برخورد شدید حکومت مواجه گردید و ۲نفر کشته و ده‌ها نفر زخمی شدند.
یکی از پسران هارون‌الرشید پیش پدر آمد خشم آلود که «فلان سرهنگ‌زاده مرا دشنام مادر داد.»
گهی او را خرد خشنود کردی گه او را دیو خشم آلود کردی
نکو کردی که ازمهر آمدی باز چه بد دیدی که خشم آلود رفتی