جهان تخت
جملاتی از کاربرد کلمه جهان تخت
نعل بینی بازگونه در جهان تختهبندان را لقب گشته شهان
باز آمد چون سلیمان در جهان تخت را بر باد کرده خوش روان
تا افسر شاهان جهان تخت تو گردد از بحر به یک قطره قناعت چو گهر کن
تاج تو و تخت تو دارد جهان تخت زمین آمد و تاج آسمان
داده بر باد رضای تو فلک خرمن دهر شسته از آب خسخای تو جهان تختهٔ آز
فرش عدل تو در بسیط جهان تخت قدرت بر اوج علیین
چو دیدم کزین حلقه هفت جوش بر آن تختور شد جهان تخته پوش
همان گنج و تاجش فرستم به چاج تو را باید اندر جهان تخت عاج
ز ظلمات مشغل برافروختم به ظلم جهان تخته بردوختم