معنی کلمه مال دار در لغت نامه دهخدا
یکی مایه ور مالدار ایدر است
که گنجش ز گنج تو افزون تر است.فردوسی.مالداران توانگر کیسه درویش دل
در جفا درویش را از غم توانگر کرده اند.سنائی.من مفلسم و تو مالداری
من خالیم و تو خالداری.نظامی.مالداری را شنیدم که به بخل اندر چنان مشهور بود که حاتم طائی در کرم. ( گلستان چ قریب ص 109 ). || مالک ستور و حشم. صاحب مواشی. آنکه گاو و گوسفند و خر و استر و امثال آن دارد. صاحب چارپایان. آنکه رمه و گله و ایلخی دارد برای فروش یا اجاره یا فایده های دیگر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || خرکچی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).