انتفاخ

معنی کلمه انتفاخ در لغت نامه دهخدا

انتفاخ. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) برآماسیدن چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). باد گرفتن. آماهیده شدن. ( مصادر زوزنی ). آماسیدن. بردمیده شدن. ( از ذخیره خوارزمشاهی ). پربار شدن و آماسیدن. ( غیاث اللغات ). باد آوردن. باد کردن. برآماسیدن. آماس کردن. ورم کردن. آماسیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). آماهیدن. منتفخ شدن. تورم. ( یادداشت مؤلف ). || بلند برآمدن روز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بلند و مرتفع شدن روز، گویند انتفخ النهار. || تکبر و تعظّم. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) آماسیدگی. پرشدگی از نفخ و باد. ( ناظم الاطباء ): انتفاخ پلک ؛ یعنی بردمیده شدن پلک. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || ( اِ ) آماس. ورم. ( فرهنگ فارسی معین ). آماس. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه انتفاخ در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ورم کردن . نفخ کردن .

معنی کلمه انتفاخ در ویکی واژه

ورم کردن. نفخ کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه انتفاخ

وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ ای وسوسة و غضب و دعاک الی مقابلة القبیح بالقبیح لیصدّک عن الحلم، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ ای اعتصم باللّه و استعمل الحلم، إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ لاستعاذتک «العلیم» بقصدک و نیّتک فیعینک علی ما ترید. نظیر این آیت آنست که در سوره بنی اسرائیل فرمود: وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ، و نزغ شیطان در هر دو آیت سورة غضب است یعنی تیزی خشم که از حدّ اعتدال در گذرد و بتهوّر کشد و از ان خصلتهای بد خیزد چون کبر و عجب و عداوت، امّا اصل خشم از خود بیفکندن ممکن نباشد زیرا که آن در خلقت است و چون از حدّ اعتدال بکاهد بد دلی و بی‌حمیّتی بود و چون معتدل بود آن را شجاعت گویند و از ان حلم و کرم و کظم غیظ خیزد، و فی الخبر: «خلق الغضب من النار التی خلق منها ابلیس»، و قال صلی اللَّه علیه و سلم: «الغضب من نار الشیطان الا تری الی حمرة عینیه و انتفاخ اوداجه و المتغاضبان شیطانان یهاتران و یتکاذبان»، و قال (ص): «اذا غضبت و کنت قائما فاقعد و ان کنت قاعدا فقم و استعذ باللّه من الشیطان»، و قال (ص): «لیس الشدید بالصرعة انّما الشدید الذی یملک نفسه عند الغضب».