استوار داشتن
معنی کلمه استوار داشتن در فرهنگ فارسی
معنی کلمه استوار داشتن در ویکی واژه
باور کردن، درست پنداشتن.
جملاتی از کاربرد کلمه استوار داشتن
بدان که توکل حالتی است از احوال دل و آن ثمره ایمان است به توحید و کمال لطف آفریدگار و معنی آن حالت اعتماد دل است بر وکیل و استوار داشتن وی و آرام گرفتن با وی در وی بندد و به سب خلل شدن اسباب ظاهر شکسته دل نشود بلکه بر خداوند اعتماد دارد که روزی به وی رساند. و مثل این آن است که بر کسی دعوی باطل کنند به تلبیس، وکیلی فرا کند تا آن تلبیس دفع کند. اگر وی را به سه صفت وکیل ایمان بود دل وی بر وکیل اعتماد کند و ایمن بود:
گوئیم بتوفیق خدایتعالی که بکلیمه اخلاص پیدا شود خردمند را که هر چیزیکه هست چون بی نام خدای اضافت کرده شود نفی است اعنی که یا نیست بوده است یا نیست شود و خدایتعالی مثبت است که اوست پادشاه بر نیست و هست تا هست را از نیست پیدا آورد پس از آن پیدا شود بقول اعوذ بالله که راهنمای کیست و فریبنده کیست و کیست که مردم را بدو باز باید گشتن و کیست که مردم را ازو باید گریختن و نماند جز آنکه مرورا اثبات کنی که مرورا شاید پناه گرفتن و استوار داشتن.
قوله تعالی: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بدان که معنی ایمان تصدیق است، و حقیقت آن از روی شرع استوار داشتن است بدل، و اقرار است بزبان، و کردار است بتن و بمال، و تا این هر سه خصلت بهم مجتمع نشوند، نام ایمان بر وی نیفتد، و نه نام اسلام، که مؤمن مسلمان است و مسلمان مؤمن.
این همچنانست که گویی: ادخلت الخاتم فی الاصبع. باقی لَوْ تُسَوَّی خوانند بضمّ تاء و تخفیف سین بیامالت، علی بناء الفعل للمفعول به، و این از باب تفعیل است، مضارع سوّیت، یقال: سوّیت بفلان الأرض، اذا دفنته فیها فتسوّت به الأرض، و معناه: و یجعلون و الأرض سواء. میگوید: در آن روز منافقان و مشرکان که از استوار داشتن رسول (ص) و پذیرفتن رسالت وی سرکشیدند، خواهند و آرزو کنند که: اگر زمین را با ایشان هموار کنندید، یعنی دوست دارند که ایشان را با زمین یکسان کنند، و ایشان را خاک گردانند. و چون بفتح تاء خوانی معنی آنست که: خواهند و آرزو کنند که اگر زمین با ایشان هموار شدی، یعنی دوست دارند که خاک شدندی و مانند زمین گشتندی، و با آن یکی شدندی. و تفسیر این آیت آنجا است که گفت: یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً، و این آن گه گویند که ربّ العالمین بهایمرا و جمله طیور و سباع را گوید: کونی ترابا فتصیر ترابا.
«لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ» در قصّههای ایشان عبرتیست و پند دادنی، «لِأُولِی الْأَلْبابِ» خردمندان و خداوندان مغز را، «ما کانَ حَدِیثاً یُفْتَری» این حدیث نه فرا ساخته و نهاده است، «وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ» لکن استوار داشتن و راست گوی گرفتن تورات و انجیل است ازین پیش، «وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ» و پیدا کردن هر چیز که در تصدیق مصدّق را در میباید، «وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (۱۱۱)» و راه نمونی و بخشایشی ایشان را که میگرویدند.
وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلی سَفَرٍ و اگر در سفری باشید وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً و نویسنده نیابید فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ گروگانها باید ستد فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً اگر کسی از شما کسی را امین کند و امانت بر وی نهد فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ فرمودم تا باز دهد آن کس که استوار داشتند او را و امین گرفتند أَمانَتَهُ امانت خویش که ستد و امانت او که فرا وی داد وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ و گفتم این امانت دار را که از خداوند خویش بترس و از خشم وی بپرهیز وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ و گواهی پنهان مدارید که شما را گواه کرده باشند و گواهی پنهان دارد وَ مَنْ یَکْتُمْها و هر که وی را گواه کرده باشند و گواهی پنهان دارد فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ او آن کس است که بزهمند است دل او وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (۲۸۳) و خدای بآنچه شما میکنید داناست.
یَوْمَئِذٍ آن روزهن یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا دوست دارد و خواهد ایشان که کافر بودند درین جهان، وَ عَصَوُا الرَّسُولَ و سر کشیدند از استوار داشتن رسول، لَوْ تُسَوَّی بِهِمُ الْأَرْضُ اگر زمین با ایشان هموار کنندی، وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً (۴۲) و از خدای هیچ سخن پنهان ندارند.
ثم قال یا رسول اللَّه لو ادرکوک صدّقوک و اتبعوک. و سلمان بروزگار ازیشان شنیده بود که مهینه پیغامبران پیغامبر آخر الزمانست و بهینه دینها دین اوست، گفت یا رسول اللَّه اگر ترا دریافتندی ترا پس رو بودندی و استوار داشتندی. آن گه رب العالمین این آیت فرستاد در شأن ایشان: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا... و مصطفی ع گفت در تفسیر این آیت
وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ و ایشان از رنجانیدن رسول خدا مردمان را باز میدارند، وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ و خود از استوار داشتن وی باز میایستند، وَ إِنْ یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ و هلاک نمیکنند مگر خویشتن را، وَ ما یَشْعُرُونَ (۲۶) و نمیدانند.
فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یعنی لدینه، «یَشْرَحْ صَدْرَهُ» ای یفتحه و یوسّعه و ینوّره، «لِلْإِسْلامِ» یعنی: للاستسلام لقبول القدرة، و للتصدیق للمغیب، و التسلیم للممتنع علی العقل. میگوید: هر که اللَّه وی را بدین خود راه نماید، دل وی روشن گرداند، و باز گشاید، تا گردن نهد پذیرفتن قدرت را، و استوار داشتن را بنادیده، و پذیرفتن چیزی که خرد آن را در نیابد. روایت کنند از ابن مسعود که گفت: یا رسول اللَّه! ایّ الناس اکیس؟ قال: «اکثرهم للموت ذکرا، و أحسنهم له استعدادا».