آبرومند
معنی کلمه آبرومند در لغت نامه دهخدا

آبرومند

معنی کلمه آبرومند در لغت نامه دهخدا

( آبرومند ) آبرومند. [ ب ِ م َ ] ( ص مرکب ) عفیف. شریف.

معنی کلمه آبرومند در فرهنگ عمید

( آبرومند ) ۱. آبرودار، باآبرو، دارای اعتبار و شرف.
۲. عفیف.
۳. بامناعت.

معنی کلمه آبرومند در فرهنگ فارسی

( آبرومند ) ( صفت ) صاحب آبرو با آبرو آبرودار عفیف شریف برومند .
عفیف شریف
آبرودار، با آبرو، عفیف، بامناعت، بااعتباروشرف، آبرومندی: آبرومندبودن

معنی کلمه آبرومند در دانشنامه عمومی

آبرومند. آبرومند، روستای آبرومند از روستاهای سیمینه رود ( زاغه ) می باشد واز توابع بخش مرکزی شهرستان بهار در استان همدان در دامنهٔ کوه الوند.
براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۱۷۴۵ نفر ( ۵۲۳خانوار ) بوده است.
واژهٔ آبرومند یک اصطلاح جعلی است که پس از انقلاب فقط برای اینکه اظهار نظری شده باشد بر روی این روستا گذاشته شده، هیچ منبع رسمی و اسناد مکتوب این عنوان را تأیید نمی کنند. از قدیم نام این روستا به صورت های آرامَد، آرابند و «آرامند» تلفّظ گشته، توجیه آرابند شاید صحیحتر باشد چون که رود سِیمینه رود که از قلل کوهستانی این دهکده نشأت می گیرد و به رود قره سو می پیوندد، باید معبر یا پلی دو طرف رود را به هم وصل نماید. پُل یا بندی که دو طرف حاشیهٔ رود را به هم ارتباط می دهد در اصطلاح عامیانه آرابند یعنی بند واسط گفته شده است.
موقعیت روستا در دامنهٔ الوند بطرف جنوب و غرب امتداد دارد و آخرین نقطهٔ مرزی و گردنهٔ اسدآباد در این ناحیه قرار گرفته و شاید اصطلاح آذری «آرامَد» یادگار دوران مادها باشد چون این عبارت در حقیقت به معنای آرا ماد یعنی مرز میان ماد با کشور همسایه است.
معنی کلمه آبرومند در فرهنگ عمید
معنی کلمه آبرومند در فرهنگ فارسی
معنی کلمه آبرومند در دانشنامه عمومی

معنی کلمه آبرومند در ویکی واژه

آبرو، دارای حیثیت، محترم. پدر بیچاره‌اش ... از معاریف شهر و مرد آبرومندی بود. «جمالزاده»

جملاتی از کاربرد کلمه آبرومند

به زندان مکن آبرومند را میفکن نهال برومند را
اسکان هر طایفه صرفاً در یورت فامیلی انجام می‌شد و هرگز هیچ یورتی خالی نمی‌ماند چرا که اجرای مراسم شالورا جاری واجب و برگزاری هر چه آبرومندانه آن افتخار فامیل محسوب می‌شد.
به کسی که علیه او از طرف شخص دیگری در دادگاه طرحِ دعوا شود مدّعاعلیه گفته می‌شود. اگر مدّعی احضار مدّعاعلیه را از قاضی بخواهد، و حکم بین آن دو متوقف بر احضار مدّعاعلیه باشد یا آنکه عدم احضار، موجب تضییع حقوق طرفین گردد، قاضی باید مدّعاعلیه را احضار کند؛ هرچند وی در شهری که اقامه دعوا شده، حضور نداشته باشد یا از بزرگان و افراد آبرومند باشد یا مدّعی تحریرِ نزاع (مشخص کردن مورد دعوا) نکرده باشد; ولی برخی، احضار وی را منوط به حضور او در شهر، جزء بزرگان نبودن و تحریر نزاع از جانب مدّعی دانسته‌اند.
آبرومند، روستای آبرومند از روستاهای سیمینه رود(زاغه)می باشد واز توابع بخش مرکزی شهرستان بهار در استان همدان در دامنهٔ کوه الوند.
ای صفاهان بر خود از این آبرومندی ببال زانکه افزود اعتبارات ز اعتبار زنده‌رود
آمل به راستی شهری عالی و وسیع بود. سکنه شهر مردمانی آبرومند و محترم بودند.
به نظر سقراط «اگر می‌اندیشید که با کشتن من می‌توانید کسی را از نکوهش زندگی زیان‌آورتان بازدارید، سخت در اشتباهید. این راه فرار، راهی نیست که ممکن یا آبرومندانه باشد. آسان‌ترین و شریف‌ترین راه، از پای درآوردن دیگران نیست؛ بلکه بهتر ساختن خویشتن است.»
چو از بالا نشستن آبرومندی نشد حاصل نشیمن با گدای هم‌نشینِ خاک می‌خواهم
این روستا در دهستان آبرومند قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۲۰۰ نفر (۵۷خانوار) بوده‌است.
آبرومندم به عشق روی تو سرفرازم در هوای کوی تو
نسب کاملش «عبدالصمد بن ابی‌عمرو معذِّل بن غیلان بن حَکَم بُختری» از بنی‌اسدهای ربیعه ذکر شده و مادرش زرقاء نام داشت. زادگاهش بصره بود و همان‌جا بوستانی پاک و آباد داشته اشت. او را «خبیث‌زبان و خبیث‌دل» ذکر کرده‌اند که دارای تکبر شدیدی در دشمنی بوده‌است. برادری به نام احمد داشت که ادیب و شاعر بود و نزد مردم آبرومند بوده‌است که از بزرگان معتزله در روزگار خود شمرده می‌شده‌است. اما میان دو برادر، روابط خشکی جاری بود. درگذشت عبدالصمد در حدود ۸۵۳م / ۲۴۰ق روی داد.
یگانه باش که واپریکان (‌آبرومند) باشی.
با بودجه کافی و جدیت ما باید بلدیه آبرومند شود
هیچ کاری نشد اسباب سرافرازی من آبرومندتر است از همه، سگ‌بازی من
این روستا در دهستان آبرومند قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۴۸۴ نفر (۱۴۱خانوار) بوده‌است.
چو خواهی کنی‌دستکیری زکس بجوی آبرومند نادسترس
چند عرض آبرومندی به نام کشوری در سر نامه نمی گنجیم بر پایان نویس
لاجرم جای آبرومندان یا ته خانه است یا زندان